گنجور

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۴

 

چو حق معاینه دانی که می بباید داد

به لطف به که به جنگاوری به دلتنگی

خراج اگر نگزارد کسی به طیبت نفس

به قهر از او بستانند و مزد سرهنگی

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۵

 

قاضی چو به‌ رشوت بخورد پنج خیار

ثابت کند از بهر تو ده خربزه‌زار

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۷

 

دیدم گل تازه چند دسته

بر گنبدی از گیاه رسته

گفتم: چه بود گیاه ناچیز

تا در صف گل نشیند او نیز؟

بگریست گیاه و گفت خاموش

[...]

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸

 

نماند حاتم طایی ولیک تا به ابد

بماند نام بلندش به نیکویی مشهور

زکات مال به در کن که فضله رز را

چو باغبان بزند بیشتر دهد انگور

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸

 

نبشته است بر گور بهرام گور

که دست کرم به ز بازوی زور

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۱

 

جوانی پاکباز پاکرو بود

که با پاکیزه رویی در کرو بود

چنین خواندم که در دریای اعظم

به گردابی درافتادند با هم

چو ملاح آمدش تا دست گیرد

[...]

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

کریمان را، به دست اندر، دِرَم نیست

خداوندانِ نعمت را کَرَم نیست

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

توانگران را وقف است و نذر و مهمانی

زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی

تو کی به دولتِ ایشان رسی که نتوانی

جز این دو رکعت و آن هم به صد پریشانی؟

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

شب، پراکنده خسبد آن‌که پدید

نَبُوَد وجهِ بامدادانش

مور، گِرد آوَرَد به تابستان

تا فَراغت بُوَد زمستانش

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

خداوندِ مکنت به حق مشتغل

پراکنده‌روزی، پراکنده‌دل

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

ای طبلِ بلندبانگ در باطن هیچ

بی‌توشه چه تدبیر کنی وقت بسیچ؟

روی طمع از خلق بپیچ ار مردی

تسبیحِ هزار دانه بر دست مپیچ

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

تشنگان را نماید اندر خواب

همه عالَم، به چشم، چشمهٔ آب

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

گر بی‌هنر به مال کند کِبر بر حکیم

کونِ خرش شمار وگر گاوِ عنبر است

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

به رنج و سعی کسی نعمتی به چنگ آرد

دگر کس آید و بی‌سعی و رنج بردارد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

آن را که عقل و همّت و تدبیر و رای نیست

خوش گفت پرده‌دار که کس در سرای نیست

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

دیدهٔ اهلِ طمع به نعمتِ دنیا

پُر نشود همچنان که چاه به شبنم

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

سگی را گر کلوخی بر سر آید

ز شادی برجهد کاین استخوانی‌ست

وگر نعشی دو کس بر دوش گیرند

لئیم‌الطبع پندارد که خوانی‌ست

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

به خون عزیزان فرو برده چنگ

سر انگشت‌ها کرده عناب‌رنگ

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد

کی التفات کند بر بتان یغمایی

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

چون سگ درنده گوشت یافت نپرسد

کاین شتر صالح است یا خر دجال

سعدی
 
 
۱
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
sunny dark_mode