گنجور

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱ - دیدم صنمی

 

دیدم صنمی سرو قد و روی چو ماهی

الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی

افکند به رخسار چو مه زلف سیاهی

الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی

گر گویم سروش، نبود سرو خرامان

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۳

 

امیر اگر یار ما بودی

یار وفادار ما بودی

پس «امسال خان» آنجا چه می‌کرد

با عبدالله، با عبدالله

شبی آنجا مهمانی بود

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۳

 

اگر دگمه‌ات پنبه‌ای بود

یار، جان، پنبه‌ای بود

آشکرالله خوب بچه‌ای بود

به ذات الله، به ذات الله

بازم دگمه‌ات پنبه‌ای نیست

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » دردریات (مطایبه‌ها) » شمارهٔ ۲ - تیمورتاش نامه

 

چنین گفت رندی به تیمورتاش:

«خیانت اگر کردی ایمن مباش»

بهار خوش و خرمی شد چو طی

رسد شام تاریک یلدای دی

نهان گر که نیرنگ بردی به کار

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » دردریات (مطایبه‌ها) » شمارهٔ ۵ - دلاکیه عارف

 

رفت شخصی تا که بتراشد سرش

در بر دلاک از خود خر ترش

لنگ بر زیر زنخ انداختش

تیغ اندر سنگ روئین آختش

بر سرش پاشید آب از قمقمه

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۳ - رونوشت از خط زیبای عارف که در آن تاریخ نوشته

 

پیر خرد پند حکیمانه‌ای

داد اگر عاقل فرزانه‌ای

پای به سر هوش شو و گوش کن

هرچه جز این پند فراموش کن

دادت اندرزی نغز و بدیع

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶

 

نویسنده را بایدی چار چیز

دل و دست و افکار و وجدان تمیز

وگر اینکه ناپاک شد این چهار

ز ناپاکی صاحبش شک مدار

چه خوش گفت سعدی خدای سخن

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۹ - خانه کعبه را زیارت کرد

 

حاجی بی‌عقیده تاجر دزد

که از این هردو اجر خواهد و مزد

در همه عمر راه کج رفته

از همان راه کج به حج رفته

تا ندارد، تو تاش از سر گیر

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۳ - زرتشت

 

به نام آنکه در شأنش کتاب است

چراغ راه دینش آفتاب است

مهین دستور دربار خدایی

شرف‌بخش نژاد آریایی

دو تا گردیده چرخ پیر را پشت

[...]

عارف قزوینی