فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۸
دوچشمش گفت: «کابرو فتنه جویست
حقیقت کج نشین و راست گویست.»
دو مژگان گفت:«با فایز حذر کن
که خنجر دست ترک تندخویست»
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۹
سحر شور عنا دل بر چمنهاست
ز شبنم زلف سنبل در شکنهاست
دل فایز همه ذوق لب یار
چو دیوانه ز خود با خود سخنهاست
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۱۰
شدم پیر و کمان قد و عصا دست
دلم از شوق مهرویان نشد پست
دل فایز چو باز پر شکسته
هنوز اندر خیالش صیدها هست
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۱۱
دو خیل فتنه از زیر سر تست
جهانی پایمال لشکر تست
نه فایز، عالم از این چشم و ابرو
قتیل تیر و تیغ خنجر تست
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۱۲
مبر ای دل به زلف یار انگشت
بدین گیسو منه زینهار انگشت
بیندیش ای دل فایز، حذر کن
منه اندر دهان مار انگشت
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۱۳
سحر بلبل به گل این داستان داشت
شکایتها ز جور باغبان داشت
...
گهی ناله، گهی آه و فغان داشت
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۱۴
مه حوری و شم قدسی جمالست
رخش خورشید، ابرویش هلالست
لب و دندان و چشم یار فایز
پری آیین، ملک سیما همالست
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۱۵
کشم تا چند جانا انتظارت؟
نشینم تا به کی در رهگذارت؟
وطن سازد سر راه تو فایز
که تاگیرم دوباره در کنارت
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۱۶
بتا مرغی چو من بی بال و پرنیست
دریغا همچو من خونین جگر نیست
فتاده فایز اندر دام صیاد
رهایی یافتن بهرم دگرنیست
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۱۷
رخ و چشم و لب و قد رسایت
مرا انداخت در دام بلایت
اگر زین ورطه فایز در برد جان
کنم جان و دل و تن را فدایت
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۱۸
زهندوستان سپه افواج افواج
همه اقلیم دلها کرده تاراج
دل فایز فدای چین زلفش
زهندوستان به ماچین می برد باج
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۱۹
سحر شور نگارم در سر افتاد
دلم در فکر زلف دلبر افتاد
دل فایز به عزم دستبردی
که از زلفش زند در لشکر افتاد
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۲۰
زمن اوقاوت برنایی مپرسید
حدیث جور تنهایی مپرسید
جفای بیوفایان کشت فایز
وفا از یار هر جایی مپرسید
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۲۱
تو کت این بیوفایی در نظر بود
توکت خود از دل سنگت خبر بود
چرا فایز چنین کشتی به ناحق
تو را آیین ترسائی مگر بود؟
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۲۲
جهان امشب معطر دارد این باد
تو گویی مشک عنبر دارد این باد
بت فایز مگر در بین راهست
که بوی زلف دلبر دارد این باد؟
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۲۳
زهر سو تیر مژگان عاجل آید
پیاپی، بی تامل بر دل آید
نشد معلوم فایز کشته کیست
که از مقتول حاصل قاتل آید
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۲۴
به خوابم دوش، جا خلد برین بود
به دستم هر دو زلف حور عین بود
شدم بیدار دیدم یار در بر
یقین فایز که تعبیرش همین بود
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۲۵
مرا جان، هجر جانان بر لب آمد
هزاران بار مردم تا شب آمد
دگر فایز چه سان امشب کند روز
که بر جانش چنین تاب و تب آمد
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۲۶
به من امشب نوای نی اثر کرد
دل ریش من از تو ریشتر کرد
دمی آسوده بود از غصه فایز
نمی دانم که نایی را خبر کرد
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۲۷
فلک آخر جدا از یارم افکند
چو بلبل دور از این گلزارم افکند
چه کینه داشت با فایز زمانه
که در هجران آتش بارم افکند؟