گنجور

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۳۰

 

نه هر چشمی ز جسمی می برد جان

نه هر زلفی دلی سازد پریشان

نه هر دلبر ز فایز می برد دل

رموز دلبری سریست پنهان

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۳۱

 

مرا یک دل بود مطلب هزاران

دریغا بود عمرم روزگاران

تو مطلب ، مطلب فایز که این خاک

دهد بر باد مطلبهای یاران

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۳۲

 

به سیر باغ رفتم باختم من

نظر بر نو گلی انداختم من

الهی دیده فایز شود کور

که دلبر آمد و نشناختم من

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۳۳

 

تو بر من بگذری چون برق رخشان

منت چون رعد اندر پی خروشان

ز باران سرشک چشم فایز

بروید لاله چون فصل بهاران

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۳۴

 

پس از ببریدن و پیوند جانان

مرا خوش آمده از دادن جان

پس از مرگ جوانی همچو فایز

تو را خوش باد صحبت با رقیبان

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۳۵

 

مه بالا نشین پایین نظر کن

به مسکینان کلامی مختصر کن

بتا فایز غریب این دیار است

محبت با غریبان بیشتر کن

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۳۶

 

دلم ایکاش بیرون می شد از تن

دریغا دست بر می داشت از من

کسان دارند فایز دشمن از دور

من مسکین بود در خانه دشمن

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۳۷

 

مکش شانه به این زلفان پرچین

مران افواج هندو را به ماچین

همی ترسم سپاه کفر فایز !

در آرد در تصرف کشور دین

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۳۸

 

دگر طعن رقیب و جور دشمن

نباشد باعث رسوایی من

به مردم گشته ظاهر عشق فایز

به عینه قصه کار دهل زن

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۳۹

 

جفا از تو بتا! خون خوردن از من

ز تو جور و تحمل کردن از من

تو را با گریه فایز چه مطلب؟

دل از من، دیده از من دامن از من

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۴۰

 

به گردن زلف یا زنجیرش است این

مژه یا زهر داده تیرش است این؟

به وسمه سبز کرده فایز ابروش

و یا خود جوهر شمشیرش است این؟

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۴۱

 

رخ و زلف و لب و دندان جانان

گلست و سنبلست و در مرجان

شنیدم در صدف فایز بود در

که در دیده است در لعل بدخشان

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۴۲

 

بیا جانا دمی ترک جفا کن

دل خون گشته ما را دوا کن

ببین آمیزش پروانه با شمع

بت فایز تو هم رحمی به ما کن

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۴۳

 

سحر دلبر چو آمد بر سر من

خدا داند چه آمد بر سر من

قیامت قامت فایز چو بنشست

ز نو برخاست شور محشر من

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۴۴

 

پس از مرگم بگو با گلعذاران

به خاکم بگذرند چون سوگواران

به آیین نوا این چامه خوانند

که:«فایز رفت ملحق شد به یاران»

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۴۵

 

که گفته چشم شهلا سرمه سا کن؟

که گفته زیب رخ زلف دو تا کن؟

بت فایز که گفته برقع از رخ

برافکن عالمی را مبتلا کن؟

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۴۶

 

مده یادم ز روز وصل جانان

مده بر یاد آدم باغ رضوان

گذشت ایام وصل دوست فایز!

ندارد سود دیگر آه و افغان

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۴۷

 

بهای این لب و دندان جانان

دهم ملک یمن، شهر بدخشان

چنین سودا مکن فایز! که روزی

از این سودای خود گردی پشیمان

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۴۸

 

شدم رسوای عالم بهر جانان

ندیدم من زوصلش غیر هجران

بت فایز چو قرص آفتابی

به زیر ابر رفت و گشت پنهان

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۴۹

 

به دل تخم تمنا کاشتم من

از این حاصل امیدی داشتم من

درو کردند محصول تو فایز

دریغا خرمنی نگذاشتم من

فایز
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۳۲
sunny dark_mode