گنجور

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۱۰

 

نه من امروز پابند تو هستم

که من پا بست پیمان الستم

که فایز! دست پیمانی محالست

برم این عهد در جایی که هستم

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۱۱

 

به هنگام تبسم های جانان

شکر ریزد ز مروارید و مرجان

از آن ترسم که گوید یار فایز

که من هم معجزی داریم نمایان

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۱۲

 

رخ و زلف و لب و دندان جانان

گل است و سنبل است و لعل و مرجان

ز چشم و مژه و ابروش فایز!

حذر کن ترک با تیر است و پیکان

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۱۳

 

اگر هنگام مردن دلبر من

نهد از مهر بر زانو سر من

بگیرد یار فایز را در آغوش

بسا آسان رود جان از تن من

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۱۴

 

خم ابروست یا شمشیر بهمن

مژه یا نیزه یا تیر تهمتن

بت فایز منیژه سان به یکبار

به چاهم در فکن مانند بیژن

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۱۵

 

ز گشت و پیچ این شلوار رنگین

خرامان رفتن و آن وضع سنگین

کند مجبور فایز را در آخر

که مجنون وار خارج گردد از دین

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۱۶

 

خوش از جور و جفای مه جبینان

خوش از زجر و عتاب نازنینان

خوش از عهد جوانیهای فایز

که بودم همدم خلوت نشینان

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۱۷

 

از این ره می روی رویت به من کن

جوانی کشته ای فکر کفن کن

تو فایز کشته ای با تیر مژگان

بنه لب بر لب و جانم به تن کن

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۱۸

 

لا نتوان به زلفش آرمیدن

از این زنجیر بهتر پا کشیدن

تو ای فایز مکن بازی به زلفش

که این مار آخرت خواهد گزیدن

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۱۹

 

خیالت آورد بر من شبیخون

شبیخون خوان احسانت شبیخون

شبیخون زد به فایز لشکر غم

شبی آب آید از چشمم شبی خون

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۰

 

دلم از هجر تو شد دجله خون

بشد آن دجله هم از دیده بیرون

قد رعنای فایز چون الف بود

بشد از هجر رویت همچنان نون

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۱

 

سر راهم دو تا شد وای بر من

رفیق از من جدا شد وای بر من

جدا شد از من آن دلدار فایز

به غربت آشنا شد وای بر من

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۲

 

شده خاموش شمع محفل من

دریغا زحمت بی حاصل من

کسی از حال فایز باخبر نیست

به جز من دانم و داند دل من

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۳

 

اجل دانی کی آیی بر سر من؟

ستانی جان محنت پرور من؟

در آن ساعت که یار فایز از لطف

گذارد در کنار خود سر من

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۴

 

خیال کشتن من داشت جانان

کدامین سنگدل کردش پشیمان؟

ندانست عید فایز آن زمانست

که گردد در منای دوست قربان

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۵

 

مرو ای جان شیرین از بر من

توقف کن که آید دلبر من

بده فایز به تلخی جان شیرین

که جانانت بگیرد سر به دامن

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۶

 

لبت شکر شکن مژگان صف اشکن

فتاده گیسوانت تا به دامن

به حسن روی دلدار تو فایز !

به پا بوس آیدش شیرین ز ارمن

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۷

 

مکحل چشم مست کافرش بین

دو مژگان تیر و ابرو خنجرش بین

مسخر کرده فایز چین زلفش

زهندو فوج فوج لشکرش بین

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۸

 

بلندی سیر عالم می کنم من

به جای عیش ماتم می کنم من

رفیقان دور فایز جمع گردید !

که فردا درد سر کم می کنم من

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۲۹

 

سحر از بس که نالیدم ز هجران

بر احوالم ترحم کرد جانان

خرامان مو پریشان سویم آمد

به فایز بست از نو عهد و پیمان

فایز
 
 
۱
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۳۲
sunny dark_mode