زهی! دشمنت از طرب بینوا

زده چرخ در مدحت تو نوا

هدی یافته از جلالت جمال

جهان ساخته از نوالت نوا

معانی بلفظ تو یابد شرف

[...]

جانا فکنده ام ز غم تو سپر بر آب

وز اشک دیده ساخته‌ام مستقر در آب

آتش علم گرفت مرا در میان دل

تا من فگندم از غم عشقت سپر بر آب

من در میان آتش و این نادره نگر :

[...]

تویی که تیغ ترا شد مسخر آتش و آب

فگند هیبت تو زلزله در آتش و آب

چه باک از آتش و آبت ؟ که چون خلیل و کلیم

ترا شدند مطیع و مسخر آتش و آب

حسام تست ، که اندر مواقف پیکار

[...]

ای از خزاین کرمت خلق را نصیب

در کشف مشکلات جهان رأی تو مصیب

از فیض جود تو همه آفاق را نصاب

وز نور عدل تو همه اسلام را نصیب

عون تو را عیان هدی را شده مجیر

[...]

جمال‌الملک شمس‌الدین جهانیست

که از هر نعمتی او را نشانیست

جهانی گفتم او راوین غلط بود

که هر مویی ز شخص او جهانیست

کفش و زجود بحری وین چه بحریست

[...]

شاها، به پایگاه تو کیوان نمی‌رسد

در ساحت تو گنبد گردان نمی‌رسد

جایی رسیده‌ای به معالی و مرتبت

کآنجا به جَهْدْ فکرت انسان نمی‌رسد

آن می‌رسد به روضهٔ آمال از کفت

[...]

شاها ، ز زخم تیغ تو گردون حذر کند

در زیر رایت تو ظفر مستقر کند

دستت همان دهد که زمین و زمان دهد

تیغت همان کند که قضا و قدر کند

آن کس که دید لطف نسیم خصال تو

[...]

بر آمد ز چرخ معالی دو اختر

فزون گشته در عقد شاهی دو گوهر

از این هر دو گوهر هدی شد مزین

وزین هر دو اختر جهان شد منور

بیفزود در نسل خوارزمشاهی

[...]

ای بتو چشم مکرمات قریر

قدر تو بر فلک نهاده سریر

آفتاب جلالی و ترا

نیست مانند آفتاب نظیر

چاکر طبع تست بحر محیط

[...]

هست اعلام علم را رافع

تاج دین، سید عرب رافع

بوالغنایم ، که همچو طاعت حق

خدمت اوست خلق را نافع

نیست جز جوشن حمایت او

[...]

ای کرم را کف نهاده طریق

نیست بی طاعت تو هیچ فریق

صاحب دولت علی الاطلاق

خسرو عالمی علی التحقیق

حضرتت را سیادتست قررین

[...]

ای ز حلم تو ساکنی در خاک

گام ننهاده چون تویی در خاک

نیست عزم ترا مقابل باد

نیست حزم ترا برابر خاک

نکشد از هوای تو سر چرخ

[...]

ای روی تو چو خلد و لب تو چو سلسبیل

بر خلد و سلسبیل تو جان و دلم سبیل

در طاعت هوای تو آمد دلم ، از آنک

از طاعتست یافتن خلد و سلسبیل

ناهید پیش طلعت تو کسی دهد فروغ؟

[...]

بدیع شعر تو ، ای صابر بن اسمعیل

مرا بسوی امانی وامن گشت دلیل

بساحت تن و در جان من بهم کردند

قصیدهٔ تو نزول و سپاه رنج رحیل

قصیده ای همه الفاظ او نشاط حزین

[...]

ای بحقل و عقد تو اسباب دولت را قوام

وی بامر و نهی تو احوال ملت را نظام

دست مکاران هراس تو فرو بسته ببند

پای جباران نهیب تو در آورده بدام

سایلان از جود تو هستند منفی الوطن

[...]