گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲ - در نعت نبی علیه السلام

 

مه از هر فرشته بُدش پایگاه

بر از قاب قوسین به یزدانش راه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴ - در نکوهیدن جهان گوید

 

دو گونه همی دم زند سال و ماه

یکی دم سپید و یکی دم سیاه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵ - در صفت آسمان گوید

 

ز گرد دو رنگ اسپ ایشان به راه

سپیدست گه موی و گاهی سیاه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید

 

زمینست هر جانور را پناه

تن زنده و مرده را جایگاه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹ - در سبب گفتن قصه گوید

 

ز هرکس فزون جاهشان نزدِ شاه

گذشته درفشِ مهیشان ز ماه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

چو آن پیکر پرنیان دید شاه

دژم گشت هر چند کردش نگاه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

خوش آمدش و بر شد به دکان ز راه

بر لختی در آن سایه گاه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

خدنگ از خم چرخ برکرد شاه

به زخم کبوتر ز صد گام راه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

به جم گفت کای خسته از رنج راه

درین سایه گا ه از چه کردی پناه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

همی گفت و ز نرگسان سیاه

ستاره همی ریخت بر گرد ماه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

سه جام از خداوند این رز بخواه

به من ده رهان جانم از رنج راه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

کرا بخت فرخ دهد تاج و گاه

چو خُرسند نبود ، درافتد به چاه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳ - تزویج دختر شاه زابل با جمشید

 

نهان برد جم را سوی کاخ ماه

به مشکوی زرّین بیاراست گاه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را

 

پریرخ بغلتید در پیش شاه

به خاک از سر سرو بر سود ماه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را

 

چو دختر شود بد، بیفتد ز راه

نداند ورا داشت مادر نگاه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را

 

کنون بر هیون بسته او را به گاه

فرستم به درگاه ضحاک شاه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۵ - در مولود پسر جمشید گوید

 

شبی همچون بر روی دیو سیاه

فشانده دم و دود دود دوزخ گناه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل

 

چو پیروز گشتند از آن رزمگاه

سوی زابل اندر گرفتند راه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل

 

پدرش از پی کینه روزی به گاه

به کابل همی خواست بردن سپاه

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل

 

سرند از میان سران سپاه

کجا جای دارد بدین رزمگاه

اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳
۲۰
sunny dark_mode