گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۸۹

 

چون دلم کار خاک کم کردی

ننشسته به دامنم گردی

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۰

 

چون مجرد شد او و عریان شد

آفتاب خوشی بر او برتافت

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۱

 

چون من ز راه سلامت نمی رسم به سلامت

مقیم کوی ملامت شدم به خیر و سلامت

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۲

 

چون که پر داد مرغ جان را باز

لاجرم می کند چنین پرواز

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۳

 

چیزی که مراد دل بر آن است

دلخواه من است و دلبر آن است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۴

 

حرف و معنی جام و می را نوش کن

حلقهٔ این حرف را در گوش کن

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۵

 

حسن حسن است که با حسین است

گر خود حسن است و یا حسین است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۶

 

حسن خلق و خلق می ‌دانم ز حق

عارفان دانند سر خلق خلق

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۷

 

خانهٔ دل عمارتی می کن

رب خود را زیارتی میکن

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۸

 

خدمت محمود می ‌جستی ایاز

عاقبت محمود شد ما را گرفت

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۹۹

 

خری بر اسب و عیسی شد پیاده

خر و خر کره شیخ و شیخ زاده

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۰

 

خواجه بی ‌عقل است و سرگردان شده

پیچ دستارش گواهی می ‌دهد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۱

 

خواجه‌ای دیدم که می آید ز کیچ

گرچه کیچی بود با ما بود کیچ

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۲

 

خوش آب حیاتی است روان از نفس ما

از همدم ما جو نفس همدم ما را

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۳

 

خوش خیالی به خواب می ‌بینم

گل وصلش به ذوق میی چینم

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۴

 

خوش لب ماست یک زمان بنشین

وز لب من گل دو سر بر چین

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۵

 

در آتش محبت خود را بسوز خوش خوش

چون سوختی در آتش ، آتش بسوزد آتش

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۶

 

در آینه تمثال جمال رخ اوست

دوری نبود که آینه دارد دوست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۷

 

در آینهٔ تمام اشیا

بنموده جمال جمله اسما

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۸

 

در جهانی که عقل و ایمان است

مردن جسم و زادن جان است

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۷
sunny dark_mode