گنجور

 
۱
۲
۳
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷

 

آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفته‌ست پا

با تو بگویم حال او برخوان اذا جاء القضا

جباروار و زفت او دامن‌کشان می‌رفت او

تسخرکنان بر عاشقان بازیچه دیده عشق را

بس مرغ پران بر هوا از دام‌ها فرد و جدا

[...]

۴۵ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳

 

می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا

گردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجا

پیش آر نوشانوش را از بیخ برکن هوش را

آن عیش بی‌روپوش را از بند هستی برگشا

در مجلس ما سرخوش آ برقع ز چهره برگشا

[...]

۲۹ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰

 

نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا

نام بچه ش چه باشد او خود پیش دوا

ما زاده قضا و قضا مادر همه‌ست

چون کودکان دوان شده‌ایم از پی قضا

ما شیر از او خوریم و همه در پیش پریم

[...]

۲۵ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲

 

هر روز بامداد سلام علیکما

آن جا که شه نشیند و آن وقت مرتضا

دل ایستاد پیشش بسته دو دست خویش

تا دست شاه بخشد پایان زر و عطا

جان مست کاس و تا ابدالدهر گه گهی

[...]

۲۸ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳

 

هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست

بدانک خصم دلست و مراقب تن‌هاست

به چنگ و تنتن این تن نهاده‌ای گوشی

تن تو توده خاکست و دمدمه ش چو هواست

هوای نفس تو همچون هوای گردانگیز

[...]

۲۸ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۰

 

نثرنا فی ربیع الوصل بالورد

حنانینا فنعم الزوج و الفرد

ز رویت باغ و عبهر می‌توان کرد

ز زلفت مشک و عنبر می‌توان کرد

ز روی زرد همچون زعفرانم

[...]

۲۷ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۳

 

آن کس که ز جان خود نترسد

از کشتن نیک و بد نترسد

وان کس که بدید حسن یوسف

از حاسد و از حسد نترسد

آن کس که هوای شاه دارد

[...]

۲۵ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۸

 

آخر گهر وفا ببارید

آخر سر عاشقان بخارید

ما خاک شما شدیم در خاک

تخم ستم و جفا مکارید

بر مظلومان راه هجران

[...]

۳۵ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۴

 

ز بانگ پست تو ای دل بلند گشت وجود

تو نفخ صوری یا خود قیامت موعود

شنوده‌ام که بسی خلق جان بداد و بمرد

ز ذوق و لذت آواز و نغمه داوود

شها نوای تو برعکس بانگ داوودست

[...]

۴۸ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۸

 

خداوند خداوندان اسرار

زهی خورشید در خورشید انوار

ز عشق حسن تو خوبان مه رو

به رقص اندر مثال چرخ دوار

چو بنمایی ز خوبی دست بردی

[...]

۳۴ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۳

 

روستایی بچه‌ای هست درون بازار

دغلی لاف زنی سخره کنی بس عیار

که از او محتسب و مهتر بازار بدرد

در فغانند از او از فقعی تا عطار

چون بگویند چرا می‌کنی این ویرانی

[...]

۳۱ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۳

 

نه در وفات گذارد نه در جفا دلدار

نه منکرت بگذارد نه بر سر اقرار

به هر کجا که نهی دل به قهر برکندت

به هیچ جای منه دل دلا و پا مفشار

به شب قرار نهی روز آن بگرداند

[...]

۲۵ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۴

 

چرا ز قافله یک کس نمی‌شود بیدار

که رخت عمر ز کی باز می‌برد طرار

چرا ز خواب و ز طرار می‌نیازاری

چرا از او که خبر می‌کند کنی آزار

تو را هر آنک بیازرد شیخ و واعظ توست

[...]

۲۷ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۵

 

بیار ساقی بادت فدا سر و دستار

ز هر کجا که دهد دست جام جان دست آر

درآی مست و خرامان و ساغر اندر دست

روا مبین چو تو ساقی و ما چنین هشیار

بیار جام که جانم ز آرزومندی

[...]

۳۷ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۹

 

من این ایوان نه تو را نمی‌دانم نمی‌دانم

من این نقاش جادو را نمی‌دانم نمی‌دانم

مرا گوید مرو هر سو تو استادی بیا این سو

که من آن سوی بی‌سو را نمی‌دانم نمی‌دانم

همی‌گیرد گریبانم همی‌دارد پریشانم

[...]

۳۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۲

 

می بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام

گر تو خواهی تا عجب گردی عجایب دان صیام

گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات

دانک اسب تازی تو هست در میدان صیام

هیچ طاعت در جهان آن روشنی ندهد تو را

[...]

۳۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۶

 

منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادم

دل و جان را ز تو دیدم دل و جان را به تو دادم

کتب العشق بانی بهوی العاشق اعلم

فالیه نتراجع و الیه نتحاکم

چو شراب تو بنوشم چو شراب تو بجوشم

[...]

۲۹ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۱

 

بویی همی‌آید مرا مانا که باشد یار من

بر یاد من پیمود می آن باوفا خمار من

کی یاد من رفت از دلش ای در دل و جان منزلش

هر لحظه معجونی کند بهر دل بیمار من

خاصه کنون از جوش او زان جوش بی‌روپوش او

[...]

۴۳ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۴

 

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان

بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان

ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن

نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان

هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب

[...]

۲۵ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۷

 

خرامان می‌روی در دل، چراغ‌افروز جان و تن

زهی چشم‌وچراغ دل، زهی چشمم به تو روشن

زهی دریای پر گوهر، زهی افلاک پر اختر

زهی صحرای پر عبهر، زهی بستان پر سوسن

ز تو اجسام را چَستی، ز تو ارواح را مستی

[...]

۴۳ بیت
مولانا
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۵۳