رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۷
فریاد که سبحه در کفم شد زنار
افسوس که یار عاقبت شد اغیار
گفتم که بهیچ کار هرگز نایم
چیزی نبودکه او نباشد در کار
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۸
چون سیل که آخر بنشیند ز خروش
در مجلس اهل حال گشتیم خموش
گفتم بگوش آنچه نبینند به چشم
دیدیم بچشم آنچه نبینند به گوش
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۹
گشتیم همه روی زمین را به چراغ
مثل فرح آباد ندادند سراغ
داغ از فرح آباد چنان است جنان
ز اشرف فرح آباد چنان باشد داغ
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۰
میزند مرغ دلم پر به هوای اشرف
چونکه فردوس نباشد به صفای اشرف
گویند بهشت، لیک تا دید صفاش
از شرم فکند سر بپای اشرف
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۱
من خلد ندانم به صفای اشرف
فردوس نباشد به صفای اشرف
زین پیش هوای جنتم در سر بود
زین پس سر ما و خاک پای اشرف
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۲
هر دل که درین زمانه درویش ترک
از نیش زبان ناکسان، ریش ترک
خواهی که مقٰام لی مع الله یابی
گامی بنه از من و توئی پیشترک
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۳
تا چند زمانی و مکانی باشیم
وامانده ز پای کاروانی باشیم
آن روز که آب زندگانی میریخت
می خواست و بال زندگانی باشیم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۴
با سبحه به چپ و راست ساغر گیریم
وز ننگ ریا دین قلندر گیریم
چون باد به هر ناخوش و خوش در گذریم
چون شعله بهر خار خسی درگیریم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۵
ما دیدن عیش تو مدام انگاریم
زهر غم تو لذت کام انگاریم
ما آب خضر بی تو حرام انگاریم
یا زلف و رخ تو، صبح و شام انگاریم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۶
هر چند که پوشیده ترم، عورترم
هر چند که نزدیکترم، دورترم
سبحان اللّه در آن جمال از حیرت
هر چند که بینندهترم، کورترم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۷
آنی که به فکر در نیائی چکنم؟
از فکر به ذکر در نیٰائی چکنم
نینی غلطم فکر چه و ذکر کدام
این معنی گو، اگر نیٰائی چکنم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۸
چون نام لب تو سرو چالاک بریم
رنگ از رخ آب زندگی پاک بریم
دادیم بباد بر تمنای تو عُمر
مگذار که حسرت تو بر خاک بریم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۹
زاهد مستیم و بیریا میرقصیم
نه چون تو به تسبیح و ردا میرقصیم
یک ذره چو از هوای او خالی نیست
چون ذره شدیم و در هوا میرقصیم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۷۰
تا کی غم طیلسان و اطلس بخوریم
بازیم، کجا طعمه کرکس بخوریم
روشن دیدیم روی بیرنگی را
دیگر به چه رنگ، بازی از کس بخوریم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۷۱
تا چند بساط شادی و غم گیریم
راه و روش مردم عالم گیریم
کو زلف مشوشی که در هم پاشیم
کو شعلهٔ آتشی که در هم گیریم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۷۲
چون شعله به هیچ همدمی دم نزدیم
کز سوز دل آتشی به عٰالم نزدیم
داغ دل خود به هیچکس ننمودیم
کارایش روزگار بر هم نزدیم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۷۳
چون اهل ریا چو ربنا در گیریم
درویشی ما بسی که ساغر گیریم
گاهی دم خود بسالها، دربازیم
گاهی به دمی ملک سکندر گیریم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۷۴
صد شکر که آشفته سر و دستارم
بر گشته ز دوست خلوت و بازارم
حاصل که رسیده تا بجائی کارم
کزیاد رود اگر بیادش آرم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۷۵
ما ناب گلابیم، گل آلود نهایم
یا همچو چراغ تیره در دود نهایم
با اینهمه بود، غیر نابود نهایم
در عین وجود هیچ موجود نهایم
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۷۶
یک کوچه شدهاست خلوت و بازارم
یکسان گشتهاست اندک و بسیارم
یک ره گشتیم با دو عالم زان رو
یکرنگ شده است سبحه و زنارم