بر دلم صدهزار نیشترست

بلکه از صدهزار بیشترست

شرح یک ماجرا ز دردسرم

موجب صدهزار درد سرست

پیکرم آنچنان شدست ضعیف

[...]

ای ترک می فروش ای ماه میگسار

بنشین و می بنوش برخیز و می بیار

راه خطا مرو ترک عطا مکن

بیخ وفا مَکَن، تخم جفا مکار

بستان بده بنوش بنشین بگو بجوش

[...]

ای طره و چهر تو یکی نار و یکی مار

بی‌نار تو در نارم و بی‌مار تو بیمار

بی‌نار تو یارست مرا ناله و اندوه

بی‌مار توکارست مرا مویه و تیمار

جز من‌ که به نار تو و مار تو گریزم

[...]

عید دان چیست لب چون عید خندان داشتن

خند خندان جان نثار راه جانان داشتن

جان هم‌ از جانان بود کت داده تا قربان‌ کنی

بهر قربان هم نباید منّت از جان داشتن

بس‌کمالی نیست قربانی نمودن بهر عید

[...]

ای مار سیاه جعد جانانی

یا تیره شب دراز هجرانی

روی بت من دلیل یزدانست

اهریمن را تو نیز برهانی

اهریمن اگر نه‌ای چرا پیوست

[...]