گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴۱

 

دل با تو سفرکرد و تهی ماند کنارم

اکنون چه دهم عرض خود آیینه ندارم

گر ناله برآیم نفس سوخته بالم

ور اشک‌ کنم‌ گل قدم آبله دارم

افسردگیم سوخت درین دیر ندامت

[...]

۲۲ بیت
بیدل دهلوی