گنجور

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۶ - غزل سرای و نواهای رفته باز آور

 

غزل سرای و نواهای رفته باز آور

به این فسرده دلان حرف دل نواز آور

کنشت و کعبه و بتخانه و کلیسا را

هزار فتنه از آن چشم نیم باز آور

ز باده ئی که بخاک من آتشی آمیخت

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۷ - غزل زنده رود

 

این گل و لاله تو گویی که مقیمند همه

راه‌پیماصفت موج نسیمند همه

معنی تازه که جوییم و نیابیم کجاست

مسجد و مکتب و میخانه عقیمند همه

حرفی از خویشتن آموز و در آن حرف بسوز

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۶۰ - غزل زنده رود

 

به آدمی نرسیدی ، خدا چه می‌جویی

ز خود گریخته‌ای آشنا چه می‌جویی

دگر به شاخ گل آویز و آب و نم درکش

پریده رنگ ز باد صبا چه می‌جویی

دو قطره خون دلست آنچه مشک می‌نامند

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode