گنجور

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۵ - این جهان چیست صنم خانهٔ پندار من است

 

این جهان چیست صنم خانهٔ پندار من است

جلوهٔ او گرو دیدهٔ بیدار من است

همه آفاق که گیرم به نگاهی او را

حلقه ئی هست که از گردش پرگار من است

هستی و نیستی از دیدن و نا دیدن من

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۲۲ - یا مسلمان را مده فرمان که جان بر کف بنه

 

یا مسلمان را مده فرمان که جان بر کف بنه

یا درین فرسوده پیکر تازه جانی آفرین

یا چنان کن یا چنین

یا برهمن را بفرما نو خداوندی تراش

یا خود اندر سینهٔ زناریان خلوت گزین

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۵۰ - خاور که آسمان بکمند خیال اوست

 

خاور که آسمان بکمند خیال اوست

از خویشتن گسسته و بی سوز آرزوست

در تیره خاک او تب و تاب حیات نیست

جولان موج را نگران از کنار جوست

بتخانه و حرم همه افسرده آتشی

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۷۹ - مانند صبا خیز و وزیدن دگر آموز

 

مانند صبا خیز و وزیدن دگر آموز

دامان گل و لاله کشیدن دگر آموز

اندر دلک غنچه خزیدن دگر آموز

موئینه به بر کردی و بی ذوق تپیدی

آنگونه تپیدی که بجائی نرسیدی

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۸۰ - ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز

 

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز

کاشانهٔ ما رفت به تاراج غمان خیز

از ناله مرغ چمن از بانگ اذان خیز

از گرمی هنگامه آتش نفسان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۲۶ - به نگاه آشنائی چو درون لاله دیدم

 

به نگاه آشنائی چو درون لاله دیدم

همه ذوق و شوق دیدم همه آه و ناله دیدم

به بلند و پست عالم تپش حیات پیدا

چه دمن چه تل چه صحرا رم این غزاله دیدم

نه به ماست زندگانی نه ز ما ست زندگانی

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۳۸ - تمهید گلشن راز جدید

 

ز جان خاور آن سوز کهن رفت

دمش واماند و جان او ز تن رفت

چو تصویری که بی تار نفس زیست

نمی داند که ذوق زندگی چیست

دلش از مدعا بیگانه گردید

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۴۰ - موسیقی

 

مرگ ها اندر فنون بندگی

من چه گویم از فسون بندگی

نغمهٔ او خالی از نار حیات

همچو سیل افتد به دیوار حیات

چون دل او تیره سیمای غلام

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode