گنجور

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۳

 

هر سبزه که بر کنار جویی رُسته‌است،

گویی ز لبِ فرشته‌خویی رسته‌است؛

پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی،

کان سبزه ز خاک لاله‌رویی رسته‌است.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۴

 

می خور که فلک بهر هلاک من و تو،

قصدی دارد به جانِ پاک من و تو؛

در سبزه نشین و میِ روشن می‌خور؛

کاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۵

 

دیدم به سرِ عمارتی مردی فرد،

کاو گِل به لگد می‌زد و خوارش می‌کرد،

وان گِل به زبانِ حال با او می‌گفت:

ساکن، که چو من بسی لگد خواهی‌خورد!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۶

 

بردار پیاله و سبو ای دل‌جو،

برگَرْد به گِردِ سبزه‌زار و لبِ جو؛

کاین چرخ بسی قَدّ‌ِ بُتانِ مَهْرو،

صد بار پیاله کرد و صد بار سبو!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۷

 

بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی،

سرمست بدم چو کردم این اوباشی؛

با من به زبانِ حال می‌گفت سبو:

من چون تو بُدَم، تو نیز چون من باشی!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۸

 

زان کوزهٔ میْ که نیست در وی ضرری،

پُر کن قَدَحی بخور، به من دِهْ دگری،

زان پیشتر ای پسر که دررَهْگُذری،

خاک من و تو کوزه کند کوزه‌گری.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۹

 

* بر کوزه‌گری پریر کردم گذری،

از خاک همی‌نمود هر دَم هنری؛

من دیدم اگر ندید هر بی‌بصری،

خاک پدرم در کف هر کوزه‌گری.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۷۰

 

* هان کوزه‌گرا بپای اگر هشیاری،

تا چند کنی بر گِل مردم خواری؟

انگشتِ فریدون و کَفِ کیخسرو،

برچرخ نهاده‌ای، چه می‌پنداری؟

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۷۱

 

در کارگه کوزه‌گری کردم رای،

بر پلهٔ چرخ دیدم استاد به‌پای،

می‌کرد دلیر کوزه را دسته و سر،

از کَلّهٔ پادشاه و از دست گدای!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۷۲

 

این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌است،

در بندِ سرِ زلفِ نگاری بوده‌است؛

این دسته که بر گردن او می‌بینی:

دستی است که بر گردن یاری بوده‌است!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۷۳

 

در کارگهِ کوزه‌گری بودم دوش،

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش؛

هر یک به زبانِ حال با من گفتند:

«کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش؟»

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۴

 

گر من ز می مُغانه مستم، هستم،

گر کافِر و گَبْر و بت‌پرستم، هستم،

هر طایفه‌ای به من گمانی دارد،

من زانِ خودم، چُنان‌که هستم هستم.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۵

 

می خوردن و شاد بودن آیین من است،

فارغ بودن ز کفر و دین؛ دین من است؛

گفتم به عروسِ دَهْر: «کابین تو چیست؟»

گفتا: «دلِ خرّمِ تو کابینِ من است»

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۶

 

من بی می ناب زیستن نتوانم،

بی باده، کشیدِ بارِ تن نتوانم،

من بندهٔ آن دَمَم که ساقی گوید:

«یک جام دگر بگیر» و من نتوانم.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۷

 

امشب می جامِ یک‌مَنی خواهم‌کرد،

خود را به دو جامِ می غنی خواهم‌کرد؛

اول سه طلاقِ عقل و دین خواهم‌داد،

پس دخترِ رَز را به زنی خواهم‌کرد.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۸

 

* چون مُرده شوم، خاکِ مرا گُم سازید،

احوالِ مرا عبرتِ مردم سازید؛

خاک تن من به باده آغشته کنید،

وَز کالبدم خشتِ سَرِ خُم سازید.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۹

 

* چون درگذرم به باده شویید مرا،

تلقین ز شرابِ ناب گویید مرا،

خواهید به روز حَشْر یابید مرا؟

از خاکِ درِ میکده جویید مرا.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۰

 

* چندان بخورم شراب، کاین بوی شراب

آید ز تُراب، چون روم زیرِ تُراب،

گر بر سر خاک من رسد مَخموری،

از بوی شراب من شود مست و خراب.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۱

 

روزی که نهالِ عمر من کنده ‌شود،

و اجزام ز یک‌دگر پراکنده شود؛

گر زان‌ که صراحیی کُنند از گِل من،

حالی که ز باده پُر کنی زنده شود.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۲

 

* در پای اجل چو من سرافکنده شوم،

وز بیخ امید عمر بر کنده شوم،

زینهار، گِلَم به جز صراحی نکنید،

باشد که ز بوی می دمی زنده شوم.

خیام
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۷
sunny dark_mode