گنجور

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۱

 

مو که آشفته حالم چون ننالم

شکسته پر و بالم چون ننالم

همه گویند فلانی چند نالی

تو آیی در خیالم چون ننالم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۲

 

مو کز سوته‌دلانم چون ننالم‌؟

مو کز بی‌حاصلانم چون ننالم‌؟

به گل بلبل نشیند زار نالد

مو که دور از گلانم چون ننالم‌؟!

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۳

 

دلم زار و حزینه چون ننالم

وجودم آتشینه چون ننالم

به مو واجن که طاهر چند نالی

چو مرگم در کمینه چون ننالم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۴

 

وای ازین دل که نی هرگز به‌کامم

وای ازین دل که آزارد مدامم

وای ازین دل که چون مرغان وحشی

نچیده دانه اندازد به دامم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۵

 

بیته بالین سیه مار به چشمم

روج روشن شو تار به چشمم

بیته ای نو گل باغ امیدم

گلستان سربسر خار به چشمم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۶

 

بیته گلشن چو زندان بچشمم

گلستان آذرستان بچشمم

بیته آرام و عمر و زندگانی

همه خواب پریشان بچشمم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۷

 

دلا از دست تنهایی به جانم

ز آه و نالهٔ خود در فغانم

شبان تار از درد جدایی

کند فریاد مغز استخوانم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۸

 

قلم بتراشم از هر استخوانم

مرکب گیرم از خون رگانم

بگیرم کاغذی از پردهٔ دل

نویسم بهر یار مهربانم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۹

 

مو آن دلدادهٔ بی خانمانم

مو آن محنت نصیب سخت جانم

مو آن سرگشته خارم در بیابان

که چون بادی وزد هر سو دوانم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۰

 

به خنجر گر برآرند دیدگانم

در آتش گر بسوزند استخوانم

اگر بر ناخنانم نی بکوبند

نگیرم دل ز یار مهربانم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۱

 

مو آن آزردهٔ بی خانمانم

مو آن محنت نصیب سخت جانم

مو آن سرگشته خارم در بیابون

که هر بادی وزد پیشش دوانم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۲

 

فلک کی بشنود آه و فغانم

به هر گردش زند آتش به جانم

یک عمری بگذرانم با غم و درد

به کام دل نگردد آسمانم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۳

 

کنون داری نظر گو واکیانم

ز جورت در گدازه استخوانم

بکه اندیشه‌ای بیداد پیشه

که آهم تیر بو ناله کمانم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۴

 

تو خود گفتی که مو ملاح مانم

به آب دیدکان کشتی برانم

همی ترسم که کشتی غرق وابو

درین دریای بی پایان بمانم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۵

 

مو آن رندم که پا از سر ندونم

سراپایی به جز دلبر ندونم

دلارامی کز او دل گیرد آرام

بغیر از ساقی کوثر ندونم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۶

 

دلم دور است و احوالش ندونم

کسی خواهد که پیغامش رسونم

خداوندا ز مرگم مهلتی ده

که دیداری بدیدارش رسونم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۷

 

سر کوه بلند چندان نشینم

که لاله سر بر آره مو بچینم

الاله بیوفا بی بیوفا بی

نگار بیوفا چون مو گزینم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۸

 

خوشا روزی که دیدار ته وینم

گل و سنبل ز رخسار ته چینم

بیا بنشین که تا وینم شو و روز

جمالت ای نگار نازنینم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۹

 

شبی خواهم که پیغمبر ببینم

دمی با ساقی کوثر نشینم

بگیرم در بغل قبر رضا را

در آن گلشن گل شادی بچینم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۰

 

بوره روزی که دیدار ته وینم

گل و سنبل به دیدار تو چینم

بوره بنشین برم سالان و ماهان

که تا سیرت بوینم نازنینم

باباطاهر
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۹
sunny dark_mode