جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۸ - در ختم کتاب و خاتمه خطاب
افسون فسونگران بابل
افسانهٔ عاشقان بیدل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴ - پایه معراج سخن را بلند ساختن و سخن پایه معراج خواجه پرداختن
چو گرد از پی مفرش آب و گل
بساط سماطی «کطی السجل »
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۱ - گفتار در فضایل سخن و سخنوری و تقریب نظم این منظومه از عیب تکلف بری که نامزد است به خردنامه اسکندری
زدم عمری از بی مثالان مثل
سرودم به وصف غزالان غزل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۱ - گفتار در فضایل سخن و سخنوری و تقریب نظم این منظومه از عیب تکلف بری که نامزد است به خردنامه اسکندری
چو افتاد بیآن به کارم خلل
تلافیش کردم به نعم البدل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۳ - آغاز سخن گستری به شروع در خردنامه اسکندری
کشد خامه در دفتر آب و گل
ز دانش دهد زیور جان و دل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۴ - معارضه حکیم و لئیمی که صورت این چون سیرت آن آراسته بود و صورت آن چو سیرت این ناپیراسته
ز آسیب لنگیش پا پر خلل
ز نیروی گیراییش دست شل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۵ - داستان آفتاب دولت فیلقوس به سر دیوار رسیدن و آیینه اسکندری را در مقابله آن داشتن و فروغ آن را در وی دیدن و سلطنت رابه ربقه تصرف وی در آوردن و از استاد وی ارسطو طلب وصیت کردن
کمین کرد بر جان کمند اجل
به سر برد میدان سمند امل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۵ - خردنامه بقراط
مر او چو جان است و جان را خلل
چو افتد نیابد کس آن را بدل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۶ - حکایت اعراض پدر حکیم از تربیت پسر لئیم
به یونان حکیمی فلاطون محل
که در علم حکمت نبودش بدل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۶ - حکایت اعراض پدر حکیم از تربیت پسر لئیم
یکی جزو از دفتر عقل کل
فروغ ضمیرت چراغ سبل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۶ - حکایت اعراض پدر حکیم از تربیت پسر لئیم
ببرد ز من نسبت آب و گل
به ارواح قدسم کند متصل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۷ - خردنامه فیثاغورس
بکن آنچه باید وگر فی المثل
در ارکان جاهت فتد صد خلل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۳۸ - حکایت پرویز با آن ماهیگیر که چون ماهی درم ریزش کرد و به نصیحت تلخ شیرین که آن درم ریزی مضاعف شد
که باشد به فرموده زن عمل
زیان بر زیان و خلل بر خلل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۳ - داستان طلب وصیت کردن اسکندر از ارسطو و وصیت نوشتن وی
رساند به جان بخردی را خلل
ز نابخردان سازد او را بدل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۷ - حکایت آن حکیم کشتی شکسته رخت به دریا فکنده که بعد از نجات به واسطه حکمت به درجات رسید
به مطلوبی آرید روی امل
که از موج دریا نیابد خلل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۸ - داستان رسیدن اسکندر به شهری که همه مردم پاکیزه روزگار بودند و سؤال و جواب ایشان
به مقراض تجرید ببریده دل
ز پیوند این عالم آب و گل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۹ - حکایت آن حکیم از مردم بر کرانه و سؤال و جواب او با پادشاه زمانه
ز بخشش چه سود ای به بخشش مثل
چو تو هر چه بخشی ستاند اجل
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۵۱ - داستان رسیدن سکندر در سفر دریا به فرشته کوه قاف و طلب نصیحت از وی
به هر بقعه در عالم آب و گل
ازین کوه یک رگ بود متصل
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۲ - باشد این در مدح سلطان بوسعید
شاه روشن ضمیر صافی دل
حامی حق و ماحی باطل
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۲ - باشد این در مدح سلطان بوسعید
شد ز اشراق نور خود نازل
گشت ظاهر به شکل سایه و ظل