صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۹
تشنه معنی تازه است مرا ساغر گوش
نتوان کرد مرا خواب به افسانه خط
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۰
مکن به حرف طمع تیره زندگانی خویش
که روز هم شب تارست بر گدای چراغ
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۱
نکند هیچ یتیم به عسس ساخته ای
می کند آنچه در گوش تو در سایه زلف
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۲
افتادگی گزین که دهد فیض بیشتر
پهلوی خویش هر که نهد چون سبو به خاک
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۳
نفس در سینه باد خزان می سوخت نومیدی
چراغ گل اگر می بود در زیر پر بلبل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۴
هر کسی چیزی ز اسباب جهان برداشته است
من همین دل را ز اسباب جهان برداشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۵
گر نباشد در میان روی تو، از یک آه گرم
آب را در دیده آیینه خاکستر کنم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۶
درین بستانسرا خود را چنان صائب سبک کردم
که رنگ چهره گل را گران پرواز می بینم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۷
گرچه هر گوشه ای از کنج دهانش گیر است
بوسه را چشم به جایی است که من می دانم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۸
فیضی که گوشه گیر ز عزلت نیافته است
از گوشه های چشم سیاه تو یافتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۹
اینجا به خواب غفلت و آنجا به خواب مرگ
چون مخمل دوخوابه به روی نهالی ام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۰
لنگر نکرده ایم چو گوهر درین محیط
از بوستان دهر چو شبنم گذشته ایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۱
سالم از سنگلاخ تن به کنار
با همه شیشه جانی آمده ام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۲
بر سینه نعل و داغم بس لاله و گل من
تا کی نگه چرانم در باغ و راغ مردم؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۳
اگر این رنگ دارد خنده های شرم بیزارش
گل این باغ خواهد بر دماغ باغبان خوردن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۴
چراغ زندگی را می کند مستغنی از روغن
زبان خویش چون خورشید بر دیوار مالیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۵
چه سان در حلقه آغوش گیرم شوخچشمی را
که از شوخی نگین را از نگین دان میکند بیرون
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۶
فتاده است مرا کار با خودآرایی
کز آب آینه از چشم کرد خواب برون
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۷
گر به این عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد
خنده سوفار گردد غنچه پیکان او
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۸
چنان که باده کند پشت دار صهبا را
ز خط پشت لب افزود نشئه لب او