گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱

 

آنک هستم ز خاک درگه او

من دلخسته روز و شب محروم

وطنش در میان جان منست

نی درون دل ار کنی معلوم

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲

 

آنک بر سر و عارض چو گلیست

قطره ئی آب در میان جُلیست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳

 

سالکی را که دید پیوسته

اربعینی نشسته در عیدی

گفته شد نام ماهرخساری

که جهانرا بروی ما دیدی

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴

 

آنک نبود غمش ز مثل منی

سر دستیست در میان زنی

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵

 

گفتمش ای ماهرو نام تو خود چیست

گفت گوشه ی ابرو مرا بر طرف مه نگر

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶

 

پری‌رویی که از ما ناورد یاد

چو نامت بنگری هشت است و هفتاد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷

 

بستان ز کتاب حرف اول

وانگاه بیا بدل فرو خوان

تا نام کسی شود که ما را

درد غم عشق اوست درمان

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸

 

حرف سوم سه چون بیندازی

وانگاه دو حرف از ابروی تازی

در اول آن در آوری نامیست

گر زانک ترا بگفتنش کامیست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۹

 

نام صنمی که می نبینم بازش

ببسای بریشم و بزن بر سازش

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۰

 

آنک جعدش مرغ دل را دام بود

شکل زلفش در کشیدن نام بود

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۱

 

آنچه ما راست بریمین و یسار

سر دستست و کاسه ی زانو

نام او گفته شد که زلف کژش

زنگبارست و خال و لب هندو

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۲

 

هفتاد و هشت نام یکی حور پیکرست

کورارخی چو جنت و لعلی چو کوثرست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۳

 

سر سگ بر کفن و باقیش مضاعف گردان

وانگهش قلب کن و نام نگارم برخوان

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۴

 

دندان کلب چون شکنی جز وقالبش

با قلب سی چو یار شود نام او شود

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۵

 

آیا چه خوش بود بگه صبح در چمن

گل در میان مجلس و ما در میان گل

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۶

 

سرو قبا پوش من قباش بگردان

ای شده اسرار غیب پیش تو روشن

باز ز سیصد بگیر شست و نگه دار

تا شودت نام آن نگار معین

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۷

 

اگر نام یارم ندانی که چیست

بگردان سپر نام شود روشنست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۰

 

بدری که بود در شب گیسوش قمر

نامش سر صندوق بود بر سر در

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۵