گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

ای رخ تو قبله ی خورشید پرستان

پرتو روی چو مهت شمع شبستان

تشنه بخون من بیچاره ی مسکین

سنبل سیراب تو برطرف گلستان

با گل رویت چه زند لاله و نسرین

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲

 

ببوستان می گل بوی لاله گون مستان

مگر ز دست سمن عارضان پردستان

جهان ز عمر تو چون داد خویش می گیرد

تو نیز کام دل از لذّت جهان بستان

کنونکه فصل بهاران رسید و موسم گل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

در تابم از دو هندوی آتش پرستشان

کز دست رفت دنیی و دینم ز دستشان

از مشک سوده سلسله بر مه نهاده اند

زانرو که آفتاب بُود زیردستشان

بر طرف آفتاب چه در خور فتاده است

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

مرا ز هجر تو امّید زندگانی کو

در آرزوی توام لذّت جوانی کو

اگر نه عمر منی رسم بیوفائی چیست

وگر زمانه نئی شرط مهربانی کو

میان بادیه ی غم ز تشنگی مُردم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۵

 

آب آتش می رود زان لعل آتش فام او

می برد آرامم از دل زلف بی آرام او

خط بخونم باز می گیرند و خونم می خورند

جاودان نرگس مخمور خون آشام او

حاصل عمرم در ایشام فراقش صرف شد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

خوشا کشته بر طرف میدان او

بخون غرقه در پای یکران او

خدنگی که گردد ز شستش رها

کنم دیده را جای پیکان او

بشمشیر کشتن چه حاجت که صید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

صبحست ساقیا می چون آفتاب کو

خاتون آب جامه ی آتش نقاب کو

چون لعل آبدار ز چشمم نمی رود

از جام لعل فام عقیق مذاب کو

درمانده ایم با دل غمخواره می کجاست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

ای طبیب دل ریش از سر بیمار مرو

خسته مگذار مرا وز سر تیمار مرو

بجفا بر سر یاران وفادار میا

بوفا از پی خصمان جفاکار مرو

چند گوئی که روم روزی و ترک تو کنم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

بساز چاره ی این دردمند بیچاره

که دارد از غم هجرت دلی بصد پاره

چگونه تاب تجلّی عشقت آرد دل

چو تاب مهر تحمّل نمی کند خاره

دلم چو خیل خیال تو در رسد با خون

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

ای ملک دلم خراب کرده

در کشتن من شتاب کرده

پیش لب لعلت آب حیوان

خود را ز خجالت آب کرده

رخساره ی لاله و سمن را

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱

 

زهی ربوده خیال تو خوابم از دیده

گشوده آتش مهر تو آبم از دیده

فروغ روی تو تا دیده ام ز زیر نقاب

نمی رود همه شب آفتابم از دیده

چو رنگ و بوی گل و سنبل تو کردم یاد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

ای روانم بلب لعل تو آورده پناه

دلم از مهر تو آتش زده در خرمن ماه

از سر کوی تو هرگه که کنم عزم رحیل

خون چشمم بدود گرم و بگیرد سر راه

چون قلم قصّه ی سودای تو آرد بزبان

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله

وی بر قمر ز عنبر تر بسته سلسله

وی تیر چشم مست تو پیوسته در کمان

وی آفتاب روی تو طالع ز سنبله

بازار لاله بشکن و مقدار گل ببر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴

 

قدحی ده، ای بر آتش تتقی ز آب بسته

که بآفتاب ماند ز قمر نقاب بسته

نظری کن ای زرویت دل نسترن گشاده

گذری کن ای ز بویت دم مشک ناب بسته

قمرت بخاک هندو خطی از حبش گرفته

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

برآمد ما هم از میدان سواره

ز عنبر طوق و از زر کرده یاره

گرفته از میان ما کناری

ولی ما غرقه ی خون بر کناره

شود در گردن جانم سلاسل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

ای از گل رخسار تو خون در دل لاله

بر لاله ز مشک سیه افکنده کلاله

باز آی که چشم و رخت ای ماه غزل گوی

این عین غزال آمد و آن رشک غزاله

از خاک درت بر نتوان گشت که کردند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

این چه بویست ای صبا از مرغزار آورده ئی

مرحبا کارام جان مرغ زار آورده ئی

بهر جان بیقرار آدم خاکی نهاد

نکهتی از روضه ی دارالقرار آورده ئی

وقت خوش بادت که وقت دوستان خوش کرده ئی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸

 

از مشک سوده دام بر آتش نهاده ئی

یا جعد مشک فام بر آتش نهاده ئی

زلفت بر آب شست فکندست یا ز زلف

بر طرف دانه دام بر آتش نهاده ئی

بازم بطرّه از چه دلاویز می کنی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

من کیم زاری نزار افتاده ئی

پر غمی بیغمگسار افتاده ئی

دردمندی رنج ضایع کرده ئی

مستمندی سوگوار افتاده ئی

مبتلائی در بلا فرسوده ئی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰

 

گِرد ماه از مشک چنبر کرده ئی

ماه را از مشک زیور کرده ئی

شام شبگون قمر فرسای را

سایبان مهر انور کرده ئی

در شبستان عبیر افشان زلف

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
sunny dark_mode