خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۵ - وله
شبی ز درد شکم بیخبر بیفتادم
چنانک جامه ی جان چاک می زدم ز الم
چو آفتاب بر آمد شدم بنزد طبیب
که بهر ریش درونم بیان کند مرهم
طبیب گفت که خود را بهر طریق که هست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱ - کتب الی الشهریار السعید عزالدین کردانشاه الهرموزی
شاها سزد که در شکرستان مدح تو
طوطی طبع من شکند هر زمان شکر
از خوان بخشش تو گرم بهره نیست هست
دایم ز شکر عاطفتم در دهان شکر
ز انعام شه که در حق این بنده کرده بود
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۳ - فی الاستعطاف من بعض اکابر العصر
ایا شکوفه ی باغ کرم که گاه صریر
چو کلک نغمه نواز تو عندلیبی نیست
برنج فاقه شدم مبتلا و درمان چیست
که در دیار شما گوئیا طبیبی نیست
اگر ترا نظر لطف با غریبان هست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - فی الاستفتا
ایا سپهر معالی که پرتو طبعت
چراغ گوشه نشینان عالم بالاست
درین حدیث چه گوئی که نیر اعظم
که شاه قبّه ی این هفت طارم خضراست
دگر سپهر نوردی که بر حدیقه ی چرخ
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۴۷
دوش آن پسر کوفه گر چون برخاست
می کرد اشارتم که استاد اینجاست
یعنی بگذر
گفتم ز غمت رنگ رخم چون زر شد
گفتا که بسیم کار ما گردد راست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۴
تا هجر تو با منش وصالی باشد
گر دست رها کند خیالی باشد
از دامن من
از ساعد سیمین کمری ساز مرا
ور زانک ترا ازین وبالی باشد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳
چون بی می پخته خام میباشد کار
نوشیدن جام بادهٔ نوشگوار
از خامی نیست
ای ساقی سیم ساق سوقی برخیز
وآن شهری دهقان بچهٔ خاص بیار
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۶
دی صبحدم آن غیرت سرو چمنی
با من به سر کرشمه از کبر و منی
میگفت به خشم
کای مردم دیدهٔ تو سقّای رهم
باز آی که تا خاک رهم آب زنی
[...]