گنجور

اوحدی » جام جم » بخش ۴۸ - حکایت

 

واعظی وصف حوریان میکرد

شرح حسن عمل بیان میکرد

که: بهر مرد بیست حور دهند

جای در باغ و در قصور دهند

زنکی پیر از آن میان برخاست

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۹ - در تحریص بر کم راندن شهوت و احتیاط در توالد و تناسل

 

آب کارت مبر، که گردی پیر

کار این آب را تو سهل مگیر

بهترین میوه‌ای ز باغ تو اوست

راستی روغن چراغ تو اوست

او نماند چراغ تیره شود

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۰ - در تربیت اولاد

 

شرم دار، ای پدر، ز فرزندان

ناپسندیده هیچ مپسند آن

با پسر قول زشت و فحش مگوی

تا نگردد لئیم و فاحشه گوی

تو بدارش به گفتها آزرم

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۱ - حکایت

 

پسری را پدر سلاح آموخت

هم کمربست و هم کلاهش دوخت

چون پسر شد به زور پنجه دلیر

هوس بیشه کرد و کشتن شیر

نوجوان هم چو سرو بستانی

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۲ - در تاثیر پرورش و وخامت عاقبت خود رویی

 

هر که از پرورنده رنج ندید

در جهان جز غم و شکنج ندید

میوهٔ بیشه چون نپروردست

دل داننده را نه در خوردست

خورش خرس یا شغال شود

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۳ - در شفقت بر زیر دستان

 

مکن، ای خواجه، بر غلامان جور

که بدین شکل و سان نماند دور

زور بر زیر دست خویش مکن

دل او را ز غصه ریش مکن

که از آنجا تو را گماشته‌اند

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۴ - حکایت

 

داشت عیسی خری کبود به رنگ

که نرفتی دو روز یک فرسنگ

من شنیدم که در شبان دراز

با وجود چنان حضور و نماز

برد یکشب ز رحمت آن بیخواب

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۵ - در مذمت بخل و بخیلان

 

خوان اینان که خون دل پالود

ندهد لقمه جز که زهر آلود

زهر بر روی و زهر در کاسه

چون نگیرد خوردنده را تا سه؟

لقمه مستان ز دست لقمه شمار

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۶ - در بیرونقی شعر و کساد آن

 

شاعری چیست؟ بر در دونان

خانهٔ کرد و حکمت یونان

به ثناشان دریغ باشد رنج

طبع را دادن عذاب و شکنج

خفته ممدوح مست با خاتون

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۷ - در شرایط دوستی و وفا

 

دوستی را یگانه شو با دوست

از صفا چون دو مغز در یک پوست

دوستی کز برای دین نبود

دل بر آن دوستی امین نبود

تا میان دو دوست فرقی هست

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۸ - حکایت

 

من شنیدم که صاحب دیذی

داشت ناپاکزاده تلمیذی

سالها دیده در سرای سپنج

پر هنر بر سرش مصیبت و رنج

تا خرد جمع کرد و دانا شد

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۹ - در صفت فتوت و مردی

 

چیست مردی؟ ز مردمان بررس

مردمی چیست؟ گر بدانی بس

مرد را مردمی شعار بود

اوست مردم که مردوار بود

تا نگردی تو نیز مردم و مرد

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶۰ - در فتوت داران به دروغ

 

پیش ازین مردمی چنین بودست

رسم اهل فتوت این بودست

وین دم از هر دو خود نشانی نیست

نامشان بر سر زبانی نیست

هر کجا خاینیست دام انداز

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶۱ - حکایت

 

بود در روم پیش ازین سر و کار

صاحبی نان ده و فتوت یار

لنگری باز کرده چون کشتی

پر ز سنگ و ز آلت کشتی

در لنگر نهاده باز فراخ

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶۲ - در تحریص بر محافظت فرزندان از شر ناپاکان

 

ای پدر، خود پز این سرشتهٔ تو

تو بهی باغبان کشتهٔ تو

حارس بوستان در خانه

سر خر به، که پای بیگانه

هم به علم خودش بده پندی

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶۳ - در حال پیشه کاران راست کردار

 

خنک آن پیشه کار حاجتمند

به کم و بیش ازین جهان خرسند

گشته قانع به رزق و روزی خویش

دست در کار کرده، سر در پیش

کرده بر عجز خویشتن اقرار

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶۴ - در کسب علم و شرف علما

 

چو به کسب علوم داری میل

از همه لذتی فرو چین ذیل

تن به دود چراغ و بیخوابی

ننهادی، هنر کجا یابی؟

از پی علم دین بباید رفت

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶۵ - حکایت

 

شیخکی بر فسانه بود وگزاف

چشم بر هم نهاده میزد لاف

در حدیثی دلیل خواستمش

حرمت و آب رخ بکاستمش

از مریدان او مریدی خر

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶۶ - در صفت طلب علم

 

خنک آن پردلان دین پرور

دل بدین صرف کرده، جان بر سر

همه نزدیک خلق و دور از خویش

به توکل نشسته سر در پیش

خون خود بهر دین فدا کرده

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶۷ - درنکوهش فقهای دون

 

ای که گشتی بد آن قدر خرسند

که کسی خواندت به دانشمند

گرد بدعت مگرد و گرد فضول

میکن آنچت خدای گفت و رسول

قول روشن چو هست و نص جلی

[...]

اوحدی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۱۰
sunny dark_mode