ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۶۱ - محبوب القلوب
دلا تا سیم و زر داری به کیسه
میان خلق، محبوب القلوبی
چو خالی کیسه ات شد از زر و سیم
به چشم خلق، سرتاپا عیوبی
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۶۲ - انسان بخیل
عزت انسان به جود است و سخا
خر، شرف دارد به انسان بخیل
هست از جود و سخا انسان عزیز
بخل، انسان را کند خوار و ذلیل
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۶۳ - رحم و مروت
نه هر کس را توان گفتن مسلمان
مسلمانی به رحم است و مروت
مسلمانی که رحمش نیست بر دل
خدایش دور می دارد ز رحمت
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۶۴ - قول مصطفی
ای که در جهان، طالب حقی!
رو تو پیشه کن، تقوی و ورع
چند چون گدا، پیش این و آن
بهر سیم و زر، می کشی جزع
این سخن در است قول مصطفی است
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۶۵ - حسد
عجب آید مرا ز کار کسی
که شب و روز، کار وی حسد است
از نعیم جهان در این عالم
گویی او را همین حسد، رسد است
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۶۶ - درد گران
پیری و، محتاجی و، بیماری و، قرض کثیر
از برای آدمی دردی ست صعب و بی علاج
هیچ کس را یا رب! این درد گران، روزی مباد
آه، آه، از درد پیری، وای وای از احتیاج
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۶۷ - بزرگی و جاه
زر سرخ مسکوک کامل عیار
بود قفل هر مشکلی را کلید
به زر می توان کار دنیا بساخت
به زر می توان آخرت را خرید
سزاوار باشد بزرگی و جاه
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۶۸ - راست گویم
آدمی را در این سراچهٔ دهر
نیست چیزی زتن درستی به
مفلسی چو نهاد پا به میان
راست گویم به تندرستی ره
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۶۹ - لحظه ای کاش
ای که هستی به رقیبان همدم
کاش یک لحظه بدی همدم من
من غم تو به همه عمر خورم
لحظه ای کاش تو خوردی غم من
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷۰ - عجب آید مرا
عیب می را، زراه بی خردی
لب نبرده به ساغران گویند
عجب آید مرا زنادانان
که چرا؟عیب شاعران گویند
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷۱ - مرد عاقل
کسی را می توان گفتش مسلمان
که از دست و زبانش کس نرنجد
نشان مرد عاقل، غیر از این نیست
که حرفی را نگوید تا نسنجد
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷۲ - جام جم
یکی نکته گویم زمن گوش دار
از آن کس که شد مست، از جام جم
چو شرمش نیاید زپروردگار
چه غم دارد از طعنهٔ زید و عم
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷۳ - دریای رحمت
یا رب! به حق احمد مختار و آل او
کز شیعیان، گناه خفی و جلی ببخش
ما غرق در گناه و، تو دریای رحمتی
ما را به خونبهای حسین علی ببخش
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷۴ - خدایا
زطاعون و وبا، بدتر بلایی ست
زن بد، در سرای نیک مردان
زن بدخو، بلای جان مرد است
خدایا این بلا از ما بگردان
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷۵ - بنیاد غم
خواستم یک روز بی غم، در جهان باشم نشد
داد داد از دست غم، فریاد از بیداد غم
گر به دستم اوفتد مینایی از صهبا شبی
با دو جامی بر کنم از شش جهت، بنیاد غم
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷۶ - آشنایی
شدم بیگانه من از آشنایان
چو دیدم زآشنایان بی وفایی
به کنج خانه،تنها آرمیدم
به تنهایی، نمودم آشنایی
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷۷ - عجب مدار
جوان که موی سیاهش دمیده از رخسار
زمشک ناب نقابی به ماه پوشیده
عجب مدار، که از وسمه، موی من سیه است
که در عزای جوانی سیاه پوشیده
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷۸ - ناقص عقل
یکی سخن شنو از من، گرت به سر عقلی ست
که این سخن زبزرگان دین، چنین شده نقل
که زن اگر که حلیمه است ناقص عقل است
مباد آنکه سپاری تو دل به ناقص عقل
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷۹ - جنبش سیل
حال عاشق زمن چه می پرسی؟
تو که با عشق، نیستت میلی
جنبش سیل را چه می دانی؟
تو که پل بسته، بر ره سیلی
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۸۰ - آسمانی رنگ
سر و سیم اندام من، آن غیرت ماه تمام
آمد از کاشانه بیرون با دو زلفی پر زتاب
آسمانی رنگ دیدم در برش رنگین قبا
این سخن شد راست کاندر آسمان است آفتاب
گفتمش جانا! به وصلت می رسم ایا شبی؟
[...]