گنجور

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

از بس بفلک فغان رسیده است مرا

بر لب ز غم تو، جان رسیده است مرا

گیری اگرم دست در امروز بگیر

چون کارد باستخوان رسیده است مرا

۲ بیت
صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

بنیاد بدی پایه ندارد جانا

این نکته که پیرایه ندارد جانا

با هیچ توان اقامه ی دعوی کرد

دعوی که دگر مایه ندارد جانا

۲ بیت
صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

ره را به خیال رفتن البته بد است

دنبال محال رفتن البته بد است

با دشمن خود ستیزه کردن نه نکوست

با خرس جوال رفتن البته بد است

۲ بیت
صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

تا میل من و تو بر جفا و ستم است

تا طینت ما فاقد جود و کرم است

تا بد زبرای یکدگر میخواهیم

گر سنگ ببارد سرما، باز کم است

۲ بیت
صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

گر باد مخالفی وزید از چپ و راست

کوه از سر جای خویش یک لحظه نخاست

من نیز تو را چو کوه سنگین خواهم

چون سنگ سبک همیشه اندر دم پاست

۲ بیت
صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

هر چند مرا شباب بگذشت ای دوست

صد شکر، که با شتاب بگذشت ای دوست

دانی که چگونه بی تو عمرم بگذشت؟

چون سیخ، که از کباب بگذشت ای دوست

۲ بیت
صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

گاهی ز وصال تو، دلم آرام است

گاهی ز غمت سینه پر از آلام است

دیشب ز لبت بوسه مرا قسمت بود

امروز نصیبم ز لبت دشنام است

۲ بیت
صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

در دارِ جهان تا بُوَدَت جان به جسد

پیدا و نهان گریز از مردمِ بد

می‌ترس از آن دم که شود عیب تو فاش

چون جوجه همیشه نیست در زیر سبد

۲ بیت
صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

آزاد دلا ز قید تن باید بود

آگاه ز حال خویشتن باید بود

شیرین شکر لب ار نئی در ره عشق

باری، به جهان چو کوهکن باید بود

۲ بیت
صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

طفلی که هنوز باید او شیر خورد

غازی نبود، که زخم شمشیر خورد

هر کار ز دست اهل آن میآید

هر مرغ نمی تواند انجیر خورد

۲ بیت
صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

بی علم کسی بود که نا اهل بود

دانستن علم و معرفت سهل بود

این نکته مبرهن است نزد همه کس

دانستن هر چیز به از جهل بود

۲ بیت
صابر همدانی