گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

کاووس کیانی که کی‌اش نام نهادند

کی بود؟ کجا بود؟ کی‌اش نام نهادند؟

خاکی‌ست که رنگین شده از خون ضعیفان

این ملک که بغداد و ری‌اش نام نهادند

با خاک عجین آمد و از تاک عیان شد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

کارم از عشق بسی مشکل و دشوار بود

که یکی ترک ستمگار مرا یار بود

یار من سخت ستمگار بود وین نیکوست

در ره عشق که معشوق ستمگار بود

از دل زار من آن ترک چه میجوید باز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

رفته سه سال تا مه خرداد

میکند جور روزه را فریاد

مه خرداد داد می طلبد

که بر او روزه میکند بیداد

کس از این ظالم ستمگاره

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

شیخ و زاهد را خمیر از سبحه صد دانه بود

طینت میخوارگان نیز از گل پیمانه بود

در ره سعی و طلب عقل نخستین کز ازل

زد قدم در کوی عشقش، یک دل دیوانه بود

از ازل چندین همه بعد مسافت تا ابد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

پسته گر چون لعل جانبخش تو خندانی کند

کی تواند چون لب لعلت سخندانی کند

کار دل آمد بجان از درد و رنجوری و لیک

گر طبیب ما تو باشی درد درمانی کند

بر جراحتهای ناسور دل یاران توان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

گفتمش هندوی زلفت، گفت طراری کند

گفتمش جادوی چشمت گفت عیاری کند

گفتمش لعل تو خواهد کرد کام دل روا؟

باز گفت آری کند لیکن بدشواری کند

گفتمش بیمار عشقت را چو جان آمد بلب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

من در این صحرا نهادم پا که نخجیرم کنند

در خم زلف بتی گردن بزنجیرم کنند

سخت ویرانه شدم، از خویش بیگانه شدم

از کرم هنگام آن آمد که تعمیرم کنند

من که لوح ساده‌ام هر نقش را آماده‌ام

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

چه بازی دوش در میخانه کردند

که صد خم را بیک پیمانه کردند

چه حکمت بود از این هیکل خدا را

که گاهی کعبه گه بتخانه کردند

بمعنی یک حقیقت بود لیکن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

دمبدم عمر میرود بر باد

باده خور باده هر چه باداباد

دیدی آخر که خواجه مرد و نبرد

آنچه در عمر خود نخورد و نداد

خود بخور یا بده و گر نه بنه

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

دست ساقی دوش در محفل درخت طور بود

باده چون مصباح و مینا چون زجاج نور بود

پیر ما با یک قدح می، محو کرد از خاطرش

هر چه از فضل و هنر زاهد بر او مغرور بود

بر زمین بیت المقدس شد خرابات مغان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

یاد آنروزیکه کس را ره در این محضر نبود

ما و دل بودیم و غیر از ما کسی دیگر نبود

آشنا با لعل دلجوی تو هر شب تا سحر

وقت مستی جز لب ما و لب ساغر نبود

در خم زلف گرهگیر تو چون بند و شکن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

هر کسی در جهان غمی دارد

هر دلی راز مبهمی دارد

سخن اهل دل نشاید گفت

بهمه کس که محرمی دارد

ایخوش آندل که میتواند گفت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

ابر اندک ترشحی دارد

آسمان قطره قطره می بارد

وقت آن شد که باز ساقی بزم

همتی سوی عشق بگمارد

چشم مخمور و زلف آشفته

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

گاهی سخن از عشق بگوئید بگوئید

گه در ره توحید بپوئید بپوئید

هر چند که این کام بجستن نشود رام

چندانکه توان جست بجوئید بجوئید

شمامه حال است که از باغ وصال است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

تا چند از این خاک بمیرید و بزائید

گامی بگذارید و بر افلاک بر آئید

بکبار بمیرید و دوم بار نمیرید

یکبار بزائید و دوم بار مزائید

یکروز مباشید و همه روز بباشید

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

شیخنا خیزو برون آی ز خود گامی چند

جستجوئی کن و ازهم بگسل دامی چند

دفتر معرفت شیخ سراسر خواندم

نامه ای بود سیه روی و پر از نامی چند

چند گوئی سخن از دیر و حرم، شیخ و کشیش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

ساقی سخن ز مشعله طور می کند

مطرب حکایت از لب منصور می کند

دیوانه خراب بویرانه سراب

یاد از بنای خانه معمور می کند

اندیشه را زدل نبرد جز شراب عشق

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

خوشا دردی که درمانی ندارد

سری کز عشق سامانی ندارد

ندارد ذوق جان و لذت عمر

اگر دل مهر جانانی ندارد

دل بی مهر جانان هر که راهست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

شب دوشین که روز فرهی بود

مرا در بر یکی سر و سهی بود

شبی تاریک و خفته چشم اغیار

تو گفتی گیتی از مردم تهی بود

نه کس را آگهی بود از شب ما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

مهرش از دل مگو بدر نرود

که خیالش هم از نظر نرود

آب چشم آتش دل است که دیک

تا نجوشد بسی، بسر نرود

هر که از سیم کیسه اش خالیست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۸
sunny dark_mode