گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

این خانه که پیوسته در او جوش و خروش است

از کیست؟ مگر مصطبه باده فروش است

این مستی می نیست که هنگامه عشق است

وین ناله نی نیست که آواز سروش است

از زهد ریائی چه دلت رسته شد ای شیخ

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

دلم در سینه چون ساغر بجوش است

بیا ساقی که مینا در خروش است

ز خون ماست یا خون حریفان

که لعلش باده رنگ و باده نوش است

هجوم آور شد آنسان لشکر غم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

ما روی بمیخانه و زاهد بحجاز است

این کعبه حقیقی است گر آن قبله مجاز است

این رشته چسان میگسلد یکسر پیوند

بر دست نیاز است و یکی در کف ناز است

از وی همه آزادگی و کبر و غرور است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

آب بودم صحبت آذر گلابم کرده است

خاک بودم کیمیاگر زر نابم کرده است

بنده پیر خراباتم که در دیر مغان

خدمت جام و سبو را انتخابم کرده است

چل صباح اندر بزیر دست و پا چوب و لگد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

شه وجود عجب قاصدی فرستاده است

بدست او چه عجب خط رحمتی داده است

که باز باید از آنسوی آسمان بپرد

هر آنکه از ازل از پشت آسمان زاده است

تو ماه کنعان در قعر چاه کنعانی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

دستار تو ای شیخ که صد حلقه فزون است

اندر خم هر حلقه دو صد دام و فسون است

از ملک سلیمانی و از دانش آصف

دعوی چه کند خواجه بادبو زبون است

از همت مردان مگرش سلسله بندیم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

بکیش زاهدان گرمی حرام است

مرا دیر مغان بیت الحرام است

ترا در خانقه باب المراد است

مرا در میکده دارالسلام است

حدیثی شیخ اگر از موهبت راند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

زمامم در کف پیری فقیر است

که در معنی امیران را امیر است

بصورت ژنده پوشی سخت خلقان

بمعنی صاحب تاج و سریر است

رخش تابنده تر از مهر تابان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

من که بی پیمانه مستم حاجت پیمانه نیست

جان من میخانه شد جایم اگر میخانه نیست

نیست مر دیوانگانرا رای بزم عاقلان

عاقلانرا گر سری با صحبت دیوانه نیست

ما بکوی نیستی کردیم منزل ای غلام

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

چون باده بجام است همه کار بکام است

چون یار بدام است همه شهر غلام است

از سنگ نپرهیزد آنرا که نه جام است

از ننگ چه بگریزد آنکش که نه نام است

از سوخته پخته مجو اشکی و آهی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

گر خدای سپهر یار من است

سیر گردون به اختیار من است

یاری از بندگان نمی‌خواهم

گر خداوندگار یار من است

آسمان و زمین و جن و ملک

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

دل عاشق که نازکتر زجام است

چسانش طاقت سنگ ملام است

چه بگریزد زسنگ آنکش نه جام است

چه پرهیز در ننگ آنکش نه نام است

بده در جام جم خون سیاوش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

دوستان نوبت سپیده دم است

وقت صبح است و سخت مغتنم است

نرود تا دمی، نمی آید

دم دیگر که عمر از این دودم است

وقت را سیف قاطع آوردند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

ایخواجه شنیدم که لبت کان نبات است

ایخواجه شنیدم دهنت آب حیات است

ایخواجه شنیدم که بدست کرم تو

از لطف خداوند یکی تازه برات است

ای خواجه شنیدم که در این خرمن نعمت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

شد وقت سحر چشم تو تا چند بخواب است

برخیز که هنگام می و گاه شراب است

تا باده ننوشی نرود خوابت از سر

می دفع خمار آمد و می داروی خواب است

آن جام نه جام است که آبی است فسرده

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

آن جامه بر آن بدن چه زیباست

وان پیرهنش بتن چه رعناست

سنگین دلش از بدن هویدا

سیمین بدنش ز جامه پیداست

آن حله آتشین بر آن تن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

عشق است که اندر دو جهان راه نجات است

بحریست که یک چشمه از آن آب حیات است

بحر است و چه بحر است نه قلزم نه محیط است

شط است و چه شط است نه جیحون نه فرات است

دارای جهان است که بالای جهانست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

کس نیست که از لعل تو دشنام شنیده است

وز حسرت آن لب، لب خود را نگزیده است

رخ سرخ و لبت سبز و کبود است و بگور است

آن روی که بوئیده و آن لب که مکیده است

آن لعل ز گفتار بگو بهر چه رفته است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

از زلف سیاهت که همه چین و شکنج است

جان و دل غمدیده ما سخت به رنج است

رخساره سیمین تو گنجی است نهانی

وآن زلف یکی مارسیه بر سر گنج است

ما را طمع کیش مسلمانی از آن زلف

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

نوبت عشرت است و وقت صبوح

میزند مرغ صبح یا سبوح

طاب وقت الشراب والاطراب

اشرق الصبح و النسیم تفوح

می بگیر از کف غزالی مست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۸
sunny dark_mode