گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

ابر اندک ترشحی دارد

آسمان قطره قطره می بارد

وقت آن شد که باز ساقی بزم

همتی سوی عشق بگمارد

چشم مخمور و زلف آشفته

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

گاهی سخن از عشق بگوئید بگوئید

گه در ره توحید بپوئید بپوئید

هر چند که این کام بجستن نشود رام

چندانکه توان جست بجوئید بجوئید

شمامه حال است که از باغ وصال است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

تا چند از این خاک بمیرید و بزائید

گامی بگذارید و بر افلاک بر آئید

بکبار بمیرید و دوم بار نمیرید

یکبار بزائید و دوم بار مزائید

یکروز مباشید و همه روز بباشید

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

شیخنا خیزو برون آی ز خود گامی چند

جستجوئی کن و ازهم بگسل دامی چند

دفتر معرفت شیخ سراسر خواندم

نامه ای بود سیه روی و پر از نامی چند

چند گوئی سخن از دیر و حرم، شیخ و کشیش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

ساقی سخن ز مشعله طور می کند

مطرب حکایت از لب منصور می کند

دیوانه خراب بویرانه سراب

یاد از بنای خانه معمور می کند

اندیشه را زدل نبرد جز شراب عشق

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

خوشا دردی که درمانی ندارد

سری کز عشق سامانی ندارد

ندارد ذوق جان و لذت عمر

اگر دل مهر جانانی ندارد

دل بی مهر جانان هر که راهست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

شب دوشین که روز فرهی بود

مرا در بر یکی سر و سهی بود

شبی تاریک و خفته چشم اغیار

تو گفتی گیتی از مردم تهی بود

نه کس را آگهی بود از شب ما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

مهرش از دل مگو بدر نرود

که خیالش هم از نظر نرود

آب چشم آتش دل است که دیک

تا نجوشد بسی، بسر نرود

هر که از سیم کیسه اش خالیست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

قاصد آمد سحرگه از بغداد

خبر خوشدلی بیاران داد

وقت عشرت رسید و آخر شد

ذکر تسبیح و خواندن او راد

سر مستان رسید باز از راه

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

می زدن در بزم نادانان ز نادانی بود

با گرانجانان سخن گفتن گرانجانی بود

راح ریحانی بجز با یار روحانی منوش

این سخن بشنو که از اسرار روحانی بود

پاکبازانرا چرا ناید به دشواری بدست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

شیخ و زاهد گر مرا مردود و کافر گفته‌اند

عذر ایشان روشن است از روی ظاهر گفته‌اند

خاطری رنجیده از ما دادشتند این ابلهان

این سخن‌ها را مگر از رنج خاطر گفته‌اند

دشمن دانا بود نادان که در هر روزگار

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

معاشران قدح نوش اگر صواب کنند

برای من که یک امشب وداع خواب کنند

شبی خوش است و بتی ماهروی و وقتی جمع

بساط مجلس عشرت بماهتات کنند

رسیده شاهدکی مست و خوان و کیسه تهی است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

نیست جز عشق را رکوع و سجود

عشق هم ساجد است و هم مسجود

هر چه جز عشق نیست غیر عدم

هر چه عشق است نیست غیر وجود

گر بوجدان رهی بری دانیک

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

ایخوش آنروزیکه شمعی بود و پروانه نبود

در مقام آشنائی حرف بیگانه نبود

عقل از بیگانگی حرفی نهاد اندر میان

ورنه در زنجیر زلفت جای دیوانه نبود

از خم زلفت شبی تاریک بود اندر میان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

هیچ می گوئی مراد دلداده ای دیوانه بود

با خیالم آشنا وز خویشتن بیگانه بود

هیچ می گوئی که نزد شمع رخسارم شبی

نیم جانی سوخته بال و پری پروانه بود

هیچ میآید بخاطر مرا ترا ای آفتاب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

این پایه که عقل و هنرش نام نهادند

سرمایه فتح و ظفرش نام نهادند

دیدم هم بیدانشی و بی خبری بود

از شعبده علم و خبرش نام نهادند

خود بینی و کبر و حسد و عجب و ریا بود

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

حق بمن بنده چشم روشن داد

با صفا تر دلی ز گلشن داد

سر پر مغزی اندرین پیکر

دل دانشوری بدین تن داد

کرد روشن فتیله ای از عقل

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

این سنگ جز به لطف تو گوهر نمی‌شود

وین خاک جز به صنعت تو زر نمی‌شود

چون آفتاب روی تو برتافت بر جهان

آن سنگ خاک باد که گوهر نمی‌شود

آن پا شکسته خوش که بدین ره نمی‌رود

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

خوشا کاین خانه را ویرانه سازند

در آن ویرانه از نو خانه سازند

بیا ویرانه شو تا بیت معمور

ملایک اندر آن ویرانه سازند

چه خاصیت در این آب و گل افتاد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

پیر مغان گناه مرا گر ثواب کرد

تبدیل سیئات بحکم کتاب کرد

روز حساب را که بفردا نهاد شیخ

امروز پیر میکده یوم الحساب کرد

تسنیم و خلد و کوثر و طوبی و سدره را

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۲۳