گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۴

 

عدل یزدان را به حق هر روز باید قتل عامی

گر بخواهد خون ناحق کشتگان را انتقامی

ای سرشک تلخ و شور من کجایی یا کدامی

دست گیری کن یکی دریای رحمت را به جامی

ای شهید بن شهید ای آنکه در کیهان نبینم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۵

 

سوی یثرب از زمین کربلا آمد حمامی

پای تا سر غرق خون از کشتگان دارد پیامی

آن سلامت سوز قتل عام عرصه نینوا را

بر بیاض بال و پر از خون رقم دارد سلامی

طرح بست و قتل و شرح نفی و سلب استی سراپا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۶

 

چرخ را سنگین سکونی خاک را چابک خرامی

کاش روید تا مگر زاید قیامت را قیامی

چنگ باطل ساعد حق تافت ای بازوی حجت

ز آستین عدل بیرون آر دست انتقامی

شرک و کفر افکند سنگین سایه ی تاریک سیما

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۷

 

توعریان خفته در خون ما مهیای گرفتاری

دریغ از درد بی درمان امان از بی مددکاری

یکی را کشوری دشمن فسوس از تاب تنهایی

تنی را لشکری قاتل فغان از فرط بی یاری

سری را یک جهان در پی، چه کردند این ستم کاران

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۸

 

جنبشت ای آسمان گردد سکون

با چنین دوران شوی یارب نگون

زین پس ار گردی چو ما گردی زبون

زورق خضرات گردد بحر خون

آسمان ای آسمان تا کی ستمکاری

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۹

 

خصم جان کوکب تو دشمن تن اختر ما

رنج قتل اول تو خواری بند آخر ما

دل نهاد از تو به دوری تن غم پرور ما

ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما

بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۰

 

دردا که ماند در دل بس حسرت از جوانان

آوخ که سوخت جان ها بر داغ مهربانان

تن کی سبک پی از بند دل گرانان

خفته خبر ندارد سر در کنار جانان

کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۱

 

آه کزین سفر نشد جز تب و تاب حاصلم

داد ز سعد روشنم وای ز بخت مقبلم

رخت کجا کشم کزین غایله خیز منزلم

بار فراق دوستان بسکه نشسته بردلم

می رود و نمی رود ناقه به زیر محملم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۲

 

تا شدی از کنار من نیست جز این دو حاصلم

اشک مدام ساغرم آه چراغ محفلم

با تو هلاک کام دل بی تو حیات مشکلم

تا تو به خاطر منی کس نگذشت بردلم

مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۳

 

دل همی خواست که ریزد سر و جان در پایت

اینک اندر پی خون تیغ به کف اعدایت

رخصت حرب گر از آن لب جان بخشایت

سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت

تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۴

 

دیدی آخر که فلک ریخت چه خاکی به سرم

کز سر نعش تو باید نگران درگذرم

اینک از کوی تو پیش آمده راه سفرم

می روم وز سر حسرت به قفا می نگرم

خبر از پای ندارم که زمین می سپرم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۵

 

آه که شد برادرم غرقه به خون برابرم

خاک عجب مصیبتی ریخت زمانه برسرم

کاش از این خبر صبا قصه برد به مادرم

کشته برادر از جفا گشته اسیر خواهرم

وای که بی برادرم ساخت زمانه آخرم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۱- تاریخ ولادت میرزا ابراهیم صفائی فرزند شاعر

 

صفائی را عطا گردید دوش از صعوه مولودی

سپاس آورد از جان و دل اکرام خدائی را

محمد خواند و ابراهیم پس گفتش بنامیزد

الهی زیب بخش از وی مقام پارسائی را

مگر او هم چو من از زیر بار غم برون آید

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۲- تاریخ رحلت مرحومه مرشد زن میرزا اسماعیل هنر

 

زین سرای فنا چو رخت رحیل

بست مرشد به سوی ملک بقا

پی تاریخ وی صفائی گفت

یافت مرشد به صحن مینو جا

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۳- تاریخ ولادت علی نقی فرزند میرزا مهدی هنر فرزند اسماعیل هنر

 

به هنر شد عطا دگر خلفی

که ستایش بر اوست عین هجا

دل ز مجمع ستاد خارج و گفت

سال مولود این سهیل بها

نور چشم پدر علی نقی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۴- تاریخ وفات مرحومه مغفوره خوش زندگانی مادر ابراهیم خان دامغانی

 

چو خیرالنسا بیگم افشاند دست

سوی جدهٔ خویش خیرالنسا

ز قید علائق شد آزاد و رفت

ز دار فنا سوی ملک بقا

ز دنیای دون رخت بیرون کشید

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۵- تاریخ ولادت دختر میراز فتح الله کیوان

 

میرزا فتح الله آذین بخش آئین سخن

دختری حورامنش طلعت گشودش از حجاب

زد رقم کلک صفایی روزمه از قول وی

عکس دور آسمانی ماهم آورد آفتاب

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۶- تاریخ سور پرسرور حاجی میرزا مهدی

 

قدوة الحاج میرزا مهدی

در کرم طاق و با مکارم جفت

آنکه در حسن خلق و خلق حسن

مادحی مدح وی نیارد گفت

آنکه خاشاک و خار شرک و نفاق

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۷- مرد سید شجاع و هرکه شنید

 

مرد سید شجاع و هرکه شنید

شکر آینده حمد ماضی گفت

زین بشارت سپاس های شگرف

از خدا و رسول راضی گفت

پی تاریخ این چس اندر قبر

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۸- شد ز آب مهدی آباد آب حیوان شرمسار

 

شد ز آب مهدی آباد آب حیوان شرمسار

که نهان از دیده ی مردم به ظلمات اندر است

از صفائی خواستم تاریخ آن بی ریب گفت

آب جوی مهدی آباد آبروی کوثر است

۱۲۹۸ق

صفایی جندقی
 
 
۱
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
۳۸
sunny dark_mode