گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۱

 

تا به خط شط ارجیش درنگ است مرا

بحر ارجیش ز طبعم صدف افزود صدف

بحر ارجیش فزود از قدم من آنسانک

برج برجیس ز یونس شرف افزود شرف

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۲

 

صِدتُ فی بغدادَ ظَبیاً قَد اُلِف

صُدغُهُ جیمٌ و ذا قَدٍّ اَلِف

سر بیندازم به دستار از پِیَش

غاشیهٔ سوداش دارم بر کَتِف

هَل عَشَقتُم نار اصحابَ الهَوی

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۳

 

باز به میدان ما فوج بلا بسته صف

پای فلک در میان رسم امان بر طرف

خرقه شکافان ذوق بی‌دف و نی در سماع

جبه فشانان شید تابع قانون دف

جان قدیم اشتها مانده همان ناشتا

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۴ - در هجو رشید الدین وطواط

 

این گربه چشمک این سگک غوری غرک

سگسارک مخنثک و زشت کافرک

با من پلنگ سارک و روباه طبعک است

این خوک گردنک سگک دمنه گوهرک

بوده سگ رمنده و اکنون به بخت من

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۵ - در شکر عطای جاریه که پادشاه وقت به او کرده است

 

خسروا خاقانی عذرا سخن هندوی توست

هندوئی را ترک عذرا دادی احسنت ای ملک

او غلام داغ بر رخ عنبر درگاه توست

عنبری را در دریا دادی احسنت ای ملک

خادمش گردند خاتونان خرگاه فلک

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۶

 

همه درگاه خسروان دریاست

یک صدف نی و صد هزار نهنگ

کشتی آرزو درین دریا

نفکند هیچ صاحب فرهنگ

یک گهر ندهد و به جان ستدن

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۷

 

گه خرمی از غفلت و گه غمگنی از عقل

در هیچ دو رنگت نه درنگ است و نه حاصل

خاقانی از این راه دو رنگی به کران باش

یا عاقل عاقل زی، یا غافل غافل

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۸ - این قطعه را ارتجالا ساخته و به دار الخلافهٔ بغداد فرستاده است

 

چو آسمان ورق عهد مقتفی بنوشت

برآمد آیت مستنجد از صحیفهٔ حال

چو صبح صادق دین را نهفت ظل ابد

برآمد از پس صبح آفتاب عرش ظلال

چه آفتاب که سهمش چو آفتاب از ابر

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۹

 

مال کم راحت است و افزون رنج

لاجرم مال می نخواهد عقل

همچو می کاندکش فزاید روح

لیک بسیار او بکاهد عقل

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۰ - در هجو

 

ای شده ... چپ سلطان

... راستی عالم هم

گر به ما ... کج کنی ما را

... راست برشود به شکم

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۱ - در مدح تاج الدین

 

دو گهر دان پیمبری و کرم

زاده از کان کاینات بهم

هر دو را کوهسار مغز بشر

هر دو را افتاب نور قدم

ز آفرینش درخت انسی راست

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۳

 

امشب من و اوحد و مید

هر سه دو حدیث رانده یک‌دم

کانون شده قبلهٔ من از راست

قانون شده تکیه‌گاه چپ هم

در کانون اصل نقش ابلیس

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۴

 

بیش بیش است فضل خاقانی

دولتش کم کم آمد از عالم

کار عالم همه شتر گربه است

که دهد فضل بیش و دولت کم

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۵

 

در چنین علت ای طبیب مرا

مسهلی تازه ساختی هردم

من فرو مانده کآب ریز نداشت

قصر جنت مثال کعبه حرم

کعبه را مستراح نیست بلی

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۶ - در شکر ایادی شمس الدین رئیس

 

من که خاقانیم جفای وطن

برده‌ام وز جفا گریخته‌ام

از خسان چو سار شور انگیز

چون ملخ بر ملا گریخته‌ام

شاه بازم هوا گرفته بلی

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۷

 

خاقانیا به کعبه قسم یاد کن که من

زانگه که کعبه‌وار در این سبز پرده‌ام

گرچه ز هر چه دوست بد آزار دیده‌ام

ورچه ز هر که خصم بد آسیب خورده‌ام

در کار هیچ دوست منافق نبوده‌ام

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۸

 

غصهٔ دل گفت خاقانی که از ابناء جنس

کس نماند و من به ناجنسان چنین وامانده‌ام

رهروان چون آفتاب آزاد و خندان رفته‌اند

من چرا چون ذره سرگردان و دروا مانده‌ام

همرهان بر جدول دجله چو مسطر رانده‌اند

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۹

 

هر خشک و تر که داشتم از غم بسوختم

هر بال و پر که داشتم از دم بسوختم

از ناله هفت خیمهٔ گردون شکافتم

وز آه چار گوشهٔ عالم بسوختم

چندین هزار نافهٔ مشک امید را

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴۰

 

به مجلس کو نزیل جود خویش است

کجا یارم که نزل دون فرستم

اگرچه ماهی از یونس شرف یافت

به یونس فلس ماهی چون فرستم

چه مرغم کز پی شهباز شیبت

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴۱ - در مدح اقضی‌القضاة علی و آمدن به عیادت خاقانی

 

بخ بخ ار فاروق ثانی را کنم مدحت به جان

کاجتهاد حیدری رای مصیبش یافتم

هر کجا در پیشگاه شرع دانش پیشه‌ای است

پیشگاه منصب و صدر حسیبش یافتم

یک جهان چون من زکات استان خبر مقتداست

[...]

خاقانی
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۸