×
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
باز ندارد عنان و باز نماند
تا نزند در یمن سناجق اقبال
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
دست به می شاه را و دل به هژیران
دیده به روی نکو و گوش به قوال
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
عالم خاک کف دو پای تو کردهست
عز و جل ایزد مهیمن متعال
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
ای ملک این ملک را تو دانی معنیش
ملک بگیر و سر خوارج بفتال
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
از دل گردان برآر زهره به پیکان
در سر مردم بکوب مغز، به کوپال
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
جمله برین رسم و این نهاد همیباش
قدر تو هر روز و روزگار تو چون فال
۱
۲