گنجور

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

هر جا سخن از سیم و زر ناب رود

کی لرد طلا پرست در خواب رود

ایکاش که این جزیره آتش خیز

خاکش ز نزول باد در آب رود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۳

 

گر رشته سعی و کار پیوند شود

افکار عموم شاد و خرسند شود

با بودجه کافی و جدیت ما

باید بلدیه آبرومند شود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۴

 

گر درد و غم قدیم تجدید شود

یا دوره ارتجاع تمدید شود

بهتر که ز آراء لواسان خراب

آزادی ما یکسره تهدید شود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

دولت چو بفکر خویش تشکیل شود

ناچار نفوذ غیر تقلیل شود

با فکر خودی اگر نگردد تشکیل

بر آن نظر خارجه تحمیل شود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۶ - در مورد کابینهٔ مستوفی‌الممالک

 

گویند که کابینه چو تشکیل شود

بیداد به عدل و داد تبدیل شود

ما نیز همه به سهم خود منتظریم

کاین وضع جگرخراش تعدیل شود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۷

 

تا چون من و شانه باد شیدا نشود

در زلف تو عقده دلم وا نشود

کی سعی و عمل پیشه که بی زحمت و رنج

از بهر کسی گنج مهیا نشود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

گر عامل جور حاکم ما نشود

در عدلیه ظلم حکمفرما نشود

حکمی که بود بر له یکمشت ضعیف

تا دست قوی قویست اجرا نشود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۹

 

هرگز به هما، بوم برابر نشود

با بلبل باغ، زاغ همسر نشود

از حمله یک طایفه بی ایمان

این مؤمن سالخورده کافر نشود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۰

 

تا جرأت و پشتکار توأم نشود

شیرازه کارها منظم نشود

گیرم نشد این بنای ویران آباد

بی شبهه از این خرابتر هم نشود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

فکری که سقیم گشت سالم نشود

محکوم بحکم غیر حاکم نشود

گر داد کنی وگر نمائی فریاد

آن خائن خود پرست خادم نشود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

ثروت سبب وحی سماوی نشود

با فقر و غنا قطع دعاوی نشود

هرگز نشود بین بشر ختم نزاع

تا قیمت اوقات مساوی نشود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۳ - مخالفت با احمدشاه و ولیعهد او

 

پولی که ز خون خلق آماده شود

صرف بت ساده و بط و باده شود

افسوس که دسترنج یک مشت فقیر

چون جمع شود حقوق شهزاده شود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۴

 

آن اهل خطا که با خطاکار نمود

با کار خطا شبهه در افکار نمود

بر رغم مدافعین بیگانه پرست

آخر به خطای خویش اقرار نمود

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

روزی به نبرد صف شکستن باید

بر خصم ره فرار بستن باید

روز دگری بقصد یک حمله سخت

از موقع خود عقب نشستن باید

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۶

 

با پاک دلان پاک نهادی باید

از مختلسین قطع ایادی باید

یا آنکه ز ورشکستگی باید مرد

یا چاره فقر اقتصادی باید

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

گر ما و تو را دفع اعادی باید

وز دشمن خود قطع ایادی باید

با خصم قوی به حالت صلح و صفا

آماده جنگ اقتصادی باید

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۸

 

از سنگلج آوای غم اندوز آید

بانگ خشنی ولی دل افروز آید

یک لحظه در آن حوزه اگر بنشینی

صد مرتبه فریاد جهانسوز آید

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

بس ناله جغد غم در این بوم آید

نشگفت اگر فر هما شوم آید

یک لحظه اگر کسی کند باز دو گوش

از چار طرف صدای مظلوم آید

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۰

 

اوضاع نجومی چو به تقویم آید

این جمله برجسته به تنظیم آید

کز جانب کابینه امروزی ما

از روز نخست بوی ترمیم آید

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۱

 

از سطح افق شعله گلگون آید

وز رنگ شفق ترشح خون آید

یک پرده بسیار مهمی بالاست

تا از پس این پرده چه بیرون آید

فرخی یزدی
 
 
۱
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۳۰
sunny dark_mode