فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۲
دستی که به پرده کعبه را دیر کند
بیگانه خودی یگانه را غیر کند
بیرون شده ز آستین شهر آشوبی
از دست چنین بشر خدا خیر کند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳
ملت چو شراب بی خودی نوش کند
یا پند معاندین خود گوش کند
هر عیب و هنر دید نمی آرد یاد
هر خوب و بدی دید فراموش کند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۴
هر کس میِ بیحقیقتی نوش کند
هر قول که میدهد فراموش کند
یک رشته حقیقت آشکارا گفتم
گر دولت ما به حرف حق گوش کند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۵
از عدل اگر وکیل توصیف کند
روزنامه نگار مدح و تعریف کند
زین پس به خلاف پیشتر جا دارد
گر پارلمان ادای تکلیف کند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۶
آن کیست که پرده خطا چاک کند
آسوده و شاد جان غمناک کند
با حربه برنده قانون امروز
از عدلیه قطع دست ناپاک کند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۷
هرگز دل من شکایت از غم نکند
شادی ز مسرت دمادم نکند
دانی که بود مرد هنرپیشه راست
آنکس که ز بار غم کمر خم نکند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۸
عاقل که جز اقدام لزومی نکند
غمناک دل غریب و بومی نکند
داند که حکومتی نگردد ثابت
تا تکیه بر افکار عمومی نکند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۹
آنانکه به قانونشکنی مشغولند
پیش وکلا ز خوب و بد مسئولند
آن روز که اعتماد مجلس شد سلب
از شغل وزارت همگی معزولند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۰
آن قوم که با عاطفه و انسانند
با قید اصول بنده احسانند
چون نیست اصول اقل و اکثر همگی
در چشم اصول بین ما یکسانند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۱
آنانکه ترا به خویش ترغیب کنند
ترغیب اثر چو کرد ترعیب کنند
اول قدم اختناق آزادی را
در جلسه به اتفاق تصویب کنند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۲ - بازداشت قوامالسلطنه و محاکمهٔ او
آنان که اصول را مراعات کنند
عنوان مکافات و مجازات کنند
خوبست خطاکاری بدکاران را
در محکمه صالحه اثبات کنند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۳
آنانکه ز بس خزانه تاراج کنند
ما را به عدو ز فقر محتاج کنند
دیگر ز چه شغل دولتی را دایم
با چوب هوای نفس حراج کنند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۴
نظار چو قفل جعبه را باز کنند
از خواندن رأی نغمه آغاز کنند
کم غصه و پر شوق و شعف دانی کیست
آن را که فزون از همه آواز کنند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۵
آنانکه خطای خویش تکمیل کنند
خواهند به ما فشار تحمیل کنند
ای وای به مجلسی که در آن وکلا
از روی غرض «فرونت » تشکیل کنند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۶
خوش باش که ارباب یقین شک نکنند
از لوح ضمیر نام حق حک نکنند
اثبات گناهان خطاکاران را
در محکمه بی منطق و مدرک نکنند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۷
ما را متمولین گدا می خواهند
بیچاره و بی برگ و نوا می خواهند
با بودن این مجلس اشرافی باز
یکدسته ستمکار «سنا» می خواهند
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۸
آن را که نفوذ و اقتدارات بود
در دست تمام اختیارات بود
از چیست ندانست که بدبختی ما
یکسر ز خرابی ادارات بود
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۹
در راستی آنکه بی کم و کاست بود
سرسبز و سرافراز بهر جاست بود
دانی ز چه سرو، سرافراز است به باغ
از آنکه بلند همت و راست بود
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۰
طوفان که طرفدار صفا خواهد بود
معدوم کن جور و جفا خواهد بود
گر جنگ کند برای حیثیت خویش
نسبت بعقیده باوفا خواهد بود
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۱
گر دور زمانه این چنین خواهد بود
نااهل به اهل جانشین خواهد بود
بحران اگر امتداد یابد چندی
حال تو و من بدتر ازین خواهد بود