جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲۸ - رباعی
«هر کس ز فلک به فضل فایق باشد
شاید که به بندگیش لایق باشد
بر عرش برین مبارکش باد خرام
آنکس که چو من غلام صادق باشد»
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳ - در وصف آیینه خانه
این آینه خانه از وفور لمعان
وز صافی و روشنی بود چشم جهان
نواب درو نشسته چون مردم چشم
خدام به دورش زده صف چون مژگان
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱
پند پدرانه پیش ارباب ذکا
تریاق آمد گرچه بود زهرنما
چون عقد گهر نصیحت تلخ مرا
ماریست که مهره باشد از سر تا پا
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
در بتکده و کعبه نباشد جویا
مطلوب به جز معرفت ذات خدا
مقصود یکی است مؤمن و کافر را
منظور یکی است دیده گو باش دو تا
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳
لعلی آخر چه بود آواخ ترا
ای کاش ببر کشیدمی آخ ترا
بودی در ناسفته ز قیمت انداخت
آن بدگهری که کرد سوراخ ترا
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴
یارب چه شد آن دلبر دل سخت مرا
ننواخت به وصل این دل صد لخت مرا
سنگ ره وصل یار شد آخر کار
این خواب گرانی که بود بخت مرا
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
ای سید عالم بده انعام مرا
زیبای قبای صحت اندام مرا
خواهم کنی ای سید کونین به لطف
شیرین از شربت صفا کام مرا
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶
تخمی است غمت بدل فشاندیم او را
وز آب دو دیده بردماندیم او را
بالید چنان که ما در او گم شده ایم
بنگر کآخر کجا رساندیم او را
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
الله طلبیست کار اللهی را
سیری نبود نعمت آگاهی را
کی درد طلب کم شود از شربت وصل
دریا نبرد تشنگی ماهی را
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
تا چند ز معشوق بمانی به حجاب
از خویش دمی برآی یعنی ز نقاب
شد هستی ما حجاب ما در ره عشق
خود پردهٔ خود شدیم چوم چشم حباب
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹
خواهی که بدستت افتد آن در خوشاب
جویا به سوی بحر حقیقت بشتاب
در عشق مجاز هر که خود را در باخت
از سیل سراب خانه اش گشت خراب
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
در بزم چو نیست گفتگوها به صواب
در بستن لب دیده دلم فتح الباب
هر جا که بود زان درازی چون موج
لبریز خموشی است دهانم چو جناب
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
کم دیدن این چشم سیاهم بگداخت
آزرم تو ترک کج کلاهم بگداخت
چون پرتو شمع بر زمین پهن شده است
از شرم رخ تو تا نگاهم بگداخت
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
گر عاقل و دیوانه و گر زاهد و مست
باید همه را رخت ز دنیا بر بست
بر دهر مبند دل که مانند حباب
آماده نیستی است هر هست که هست
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
خود را هر کس ز راستیها آراست
پیش ابنای دهر خار دلهاست
هر سفله که پشت و روی او نیست یکی
در باغ زمانه میرزای رعناست
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴
شاهنشاها کف تو بحرین عطاست
تقوای تو زیب سلطنت نام خداست
زینت بخش صلاح باشد کرمت
در دست تو سبحه چون گهر در دریا است
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
بی کینه دلم به سینه از فضل خداست
آئینه خاطرم نه محتاج جلاست
از هر که غباری به دلم جای گرفت
چون گرد یتیمی گهر عین صفاست
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
دنیاداری با علم به مردن عجب است
فکر خواب و خیال خوردن عجب است
چون هست یقینت که سفر باید کرد
اندیشهٔ زاد ره نکردن عجب است
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
این سرو قد تو گلبن امید است
خال سیهت مردم چشم دید است
ابروی تو مصرع هلال عید است
رخسار تو حسن مطلع خورشید است
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
هستی نخلی است مرتضایش ثمر است
بیگانه ز حق هر که ازو بی خبر است
گردون بی او سریست خالی از مغز
مغز این سر علی والاگهر است
![جویای تبریزی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jooya.gif)