حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۹
... باده سرخ از صراحی منقش می زند
حافظ عاشق به رغم زاهد دنیاپرست
باده نوشین به روی یار مهوش می زند
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۰
... خرقه در میکده ها در گرو باده نهشت
حافظا لطف حق ار با تو عنایت دارد
باش فارغ ز غم دوزخ و ایمن ز بهشت
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۱
... ای بسا چشمه خونین که دل از دیده گشاد
حافظ دلشده مستغرق یادت شب و روز
تو از این بنده دل رفته به کلی آزاد
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۳
... تا به کلی شوم خراب بیار
یک دو رطل گران به حافظ ده
گرگناه است و گر ثواب بیار
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۴
... مگر که زاد مرا مادر از برای فراق
به داغ عشق تو حافظ چو بلبل سحری
زند به روز و شبان خون فشان نوای فراق
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۵
... در این درد و عنا چون بی نوایی
بیا حافظ به جان این پند بشنو
که گر از پا درافتی با سر آیی
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۶
... نهاد کشور دل باز رو به معموری
به هر کسی نتوان گفت درد او حافظ
بدان بگو که کشیده ست محنت دوری
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۷
... در دست چه اختیار داری
روزی برسی به وصل حافظ
گر طاقت انتظار داری
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۸
... چو بر طرف چمن باد بهاری
بیا حافظ به پند تلخ کن نوش
چرا عمری به غفلت می گذاری
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۹
... جمشید در حریم تو چون بندگان بپای
حافظ مقیم درگه او باش و عیش کن
کاندر بهشت بهتر از این گوشه نیست جای
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۰
... جزاک الله فى الدارین خیرا
چو بی خود گشت حافظ کى شمارد
به یک جو ملکت کاووس کى را
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۱
... تا به کى با تلخى هجر تو سازد اى صنم
روى بنما تا ببیند حافظ ما روت را
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۲
... پنجروز ایام عشرت را غنیمت دان دلا
حافظا گر پایبوس شاه دستت مى دهد
یافتى در هر دو عالم رتبت عز و علا
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۳
... که مرا نیست به غیر از تو به کس پروایی
رحم کن بر دل مجروح خراب حافظ
زآن که هست از پی امروز یقین فردایی
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۴
... گر می کشی به زورم ور می کشی به زاری
آخر ترحمی کن بر حال زار حافظ
تا چند ناامیدی تا چند خاکساری
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۵
... وز شرم گرفته عارضش خوی
حافظ ز غم تو چند نالد
آخر من دلشکسته تا کی ...
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۶
... مبرید دل ز دستم که دل دگر ندارم
دل حافظ ار بجویی غم دل ز تندخویی
چو بگویمت بگویی سر دردسر ندارم
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۷
... قامت دلجوی توست سرو گلستان من
حافظ خوشخوان من نقد کمال غیاث
نقد کمال غیاث حافظ خوشخوان من
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۸
... مطرب چو پرده سازد شاید اگر بخواهند
از طرز شعر حافظ در بزم شاهزاده
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۰
... گر بالش زر نیست بسازیم به خشتی
ترسا بچه ای دوش همی گفت که حافظ
حیف است که هر دم کند آهنگ کنشتی