قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۰
... تو در میان حجابی و عالمی نگران
نقاب را بگشا و فغان مستان بین
خوشست وقت تجلی خروش سرمستان ...
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۷
... دی می گذشت جمله جهان پر نفیر شد
از سوز عشق بس که برآمد فغان و آه
بر جان قاسمی نظری کن ز راه لطف ...
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۱
... در مسجد ودر خانقه آورده روی همچو مه
وندر میان صوفیان شور و فغان انداخته
گفته ز راز خویشتن با صوفیان خانقه ...
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۶
... شیوه عشق نگه دار و حسن را بحسن ده
گر تو خواهی که فغان از دل ذرات برآید
شمع رخساره برافروز و سر زلف شکن ده ...
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۵
... گر ز مستان جام توحیدی
عاقبت بر فغان و گریه ما
رحم کردی اگرچه خندیدی ...
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۷
... غدیر گفت به دریا نه عاشق و مستی
بگو همیشه چرا در فغان و در شوری
تو طالب در مکنون و آن گهر با توست ...
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۶
ای آتش سودای تو در جان جهانی
وی از تو بهر گوشه خروشی و فغانی
از درد تو خواهم که دمی زار بگریم ...
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۷
... خموش قاسم ازین پس بپوش حال درون را
ترا چه شد که همه آه و درد و سوز و فغانی
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۰
... گذشت عمر عزیزم درین پریشانی
فغان و نعره برآید ز عالم و آدم
اگر تو سلسله عشق را بجنبانی ...
قاسم انوار » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بیان واقعه دیدن امیر تیمور
... ولی قومی فقیر و نا توانند
که از بیم بلایت در فغانند
درین ملک ت بسی زهاد هستند ...
قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۱۱ - فی صفة الریا
... در طریق دین دلش را درد نیست
صد فغان از دست آن درویش درون
کز درونش این صفت آید برون ...
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » قصاید السبعه » فی توحید الملک العلام جل جلاله
... مطرب بزم سوم زهره به امر دادگر
از غریو چنگ در گردون فغان انداخته
خسرو چرخ چهارم آفتاب از نور حق ...
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۲ - فی مدحه خلد الله سلطانه
... صد هزاران شمع می افروخت از دست نگار
دف به قانون چون فغان می کرد از زخم قفا
چنگ و نای و عود و بربط ناله می کردند زار ...
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - فی مدح سلطان حسین شیرازی
... طوطی و فاخته و کبک در و قمری و سار
بلبل از شاخ گل تازه فغان درگیرد
کز چه در طرف چمن غنچه نشیند با خار ...
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۳۱ - و له ایضا
... فریاد که چون حیدر ازین داغ جگرسوز
از هفت فلک می گذرد آه و فغانم
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۷۶ - و له ایضا
... الا ای سرو نسرین بر سمن بوی پری پیکر
بترس از ناله حیدر که با آه و فغان است او
محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۶ - آمدن گرسیوز و بردن برزو پیش افراسیاب
... تنش سینه باز سازم کفن
چو بشنید مادر فغان بر کشید
سرشکش ز دیده به رخ بر چکید ...
محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۵ - آمدن بیژن و آوردن برزوی رستم زال را قسمت چهارم
... به من دست بیداد بر شد دراز
نباید که داری فغان و خروش
همیشه همی باش با رای و هوش ...
... چو برزوی شیراوزن او را بدید
فغانش به گردون گردان رسید
به رستم چنین گفت کای پر خرد ...
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱
... چون نسوزد ز آه من دل دوست
که دل دشمن از فغانم سوخت
آه کان ماه مهربان عمری ...
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵
... بی دوست ناله از من شیدا عجب مدار
بی گل فغان و ناله ز بلبل عجیب نیست
ای شه غریب شهر توام پرسشی بکن ...