گنجور

 
۱۰۶۱

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۰

 

... تو در میان حجابی و عالمی نگران

نقاب را بگشا و فغان مستان بین

خوشست وقت تجلی خروش سرمستان ...

قاسم انوار
 
۱۰۶۲

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۷

 

... دی می گذشت جمله جهان پر نفیر شد

از سوز عشق بس که برآمد فغان و آه

بر جان قاسمی نظری کن ز راه لطف ...

قاسم انوار
 
۱۰۶۳

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۱

 

... در مسجد ودر خانقه آورده روی همچو مه

وندر میان صوفیان شور و فغان انداخته

گفته ز راز خویشتن با صوفیان خانقه ...

قاسم انوار
 
۱۰۶۴

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۶

 

... شیوه عشق نگه دار و حسن را بحسن ده

گر تو خواهی که فغان از دل ذرات برآید

شمع رخساره برافروز و سر زلف شکن ده ...

قاسم انوار
 
۱۰۶۵

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۵

 

... گر ز مستان جام توحیدی

عاقبت بر فغان و گریه ما

رحم کردی اگرچه خندیدی ...

قاسم انوار
 
۱۰۶۶

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۷

 

... غدیر گفت به دریا نه عاشق و مستی

بگو همیشه چرا در فغان و در شوری

تو طالب در مکنون و آن گهر با توست ...

قاسم انوار
 
۱۰۶۷

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۶

 

ای آتش سودای تو در جان جهانی

وی از تو بهر گوشه خروشی و فغانی

از درد تو خواهم که دمی زار بگریم ...

قاسم انوار
 
۱۰۶۸

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۷

 

... خموش قاسم ازین پس بپوش حال درون را

ترا چه شد که همه آه و درد و سوز و فغانی

قاسم انوار
 
۱۰۶۹

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۰

 

... گذشت عمر عزیزم درین پریشانی

فغان و نعره برآید ز عالم و آدم

اگر تو سلسله عشق را بجنبانی ...

قاسم انوار
 
۱۰۷۰

قاسم انوار » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بیان واقعه دیدن امیر تیمور

 

... ولی قومی فقیر و نا توانند

که از بیم بلایت در فغانند

درین ملک ت بسی زهاد هستند ...

قاسم انوار
 
۱۰۷۱

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۱۱ - فی صفة الریا

 

... در طریق دین دلش را درد نیست

صد فغان از دست آن درویش درون

کز درونش این صفت آید برون ...

قاسم انوار
 
۱۰۷۲

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » قصاید السبعه » فی توحید الملک العلام جل جلاله

 

... مطرب بزم سوم زهره به امر دادگر

از غریو چنگ در گردون فغان انداخته

خسرو چرخ چهارم آفتاب از نور حق ...

حیدر شیرازی
 
۱۰۷۳

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۲ - فی مدحه خلد الله سلطانه

 

... صد هزاران شمع می افروخت از دست نگار

دف به قانون چون فغان می کرد از زخم قفا

چنگ و نای و عود و بربط ناله می کردند زار ...

حیدر شیرازی
 
۱۰۷۴

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - فی مدح سلطان حسین شیرازی

 

... طوطی و فاخته و کبک در و قمری و سار

بلبل از شاخ گل تازه فغان درگیرد

کز چه در طرف چمن غنچه نشیند با خار ...

حیدر شیرازی
 
۱۰۷۵

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۳۱ - و له ایضا

 

... فریاد که چون حیدر ازین داغ جگرسوز

از هفت فلک می گذرد آه و فغانم

حیدر شیرازی
 
۱۰۷۶

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۷۶ - و له ایضا

 

... الا ای سرو نسرین بر سمن بوی پری پیکر‏

بترس از ناله حیدر که با آه و فغان است او

حیدر شیرازی
 
۱۰۷۷

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۶ - آمدن گرسیوز و بردن برزو پیش افراسیاب

 

... تنش سینه باز سازم کفن

چو بشنید مادر فغان بر کشید

سرشکش ز دیده به رخ بر چکید ...

محمد کوسج
 
۱۰۷۸

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۵ - آمدن بیژن و آوردن برزوی رستم زال را قسمت چهارم

 

... به من دست بیداد بر شد دراز

نباید که داری فغان و خروش

همیشه همی باش با رای و هوش ...

... چو برزوی شیراوزن او را بدید

فغانش به گردون گردان رسید

به رستم چنین گفت کای پر خرد ...

محمد کوسج
 
۱۰۷۹

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱

 

... چون نسوزد ز آه من دل دوست

که دل دشمن از فغانم سوخت

آه کان ماه مهربان عمری ...

حسین خوارزمی
 
۱۰۸۰

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵

 

... بی دوست ناله از من شیدا عجب مدار

بی گل فغان و ناله ز بلبل عجیب نیست

ای شه غریب شهر توام پرسشی بکن ...

حسین خوارزمی
 
 
۱
۵۲
۵۳
۵۴
۵۵
۵۶
۱۸۰