گنجور

 
۲۳۸۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰۰

 

... به کیش ما نبود در حساب موی کمر

فغان که جوهر شمشیر آن کمان ابرو

یکی هزار شد از پیچ و تاب موی کمر ...

صائب تبریزی
 
۲۳۸۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲۴

 

... در چشم باز پرده خواب است بیشتر

آتش دل از فغان به نیستان تهی کند

در مغز پوچ شور شراب است بیشتر ...

صائب تبریزی
 
۲۳۸۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶۹

 

... چون گل رعنا بهارم باخزان آمیخته است

درحریم وصل ازهجران فغان دارم هنوز

گر به ظاهر چون شراب کهنه افتادم زجوش ...

صائب تبریزی
 
۲۳۸۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹۸

 

... گرفت هرکه زر خویش را عیار امروز

فغان که نیست درین شیشه های سیمابی

می آنقدر که مرابشکند خمار امروز ...

صائب تبریزی
 
۲۳۸۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۵

 

... گرد می خیزد زمن تا راست می سازم نفس

از فغان و ناله خود دربیابان طلب

حاصلی غیر از غبار دل ندارم چون جرس ...

صائب تبریزی
 
۲۳۸۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۹

 

... خضر ره گم کرده ای هرگز درین وادی نشد

چون جرس دارم دلی صد چاک از فغان خویش

درد را درمان کند دندان فشردن بر جگر ...

صائب تبریزی
 
۲۳۸۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۹

 

... درین دو هفته که دریای مانشست ازجوش

فغان که تشنه لبان سخن نمی دانند

که کار تیغ دو دم می کندلب خاموش ...

صائب تبریزی
 
۲۳۸۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲۵

 

... مده ز دست درین وقت تنگ ساغرعیش

فغان که مردم کوته نظر نمی دانند

که در نقاب شکوفه است روی دختر عیش ...

صائب تبریزی
 
۲۳۸۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳۳

 

... اگر برون دهم از دل غم نهانی خویش

فغان که نیست بغیر از دریغ و افسوسی

به دست آنچه مرا مانده از جوانی خویش ...

صائب تبریزی
 
۲۳۹۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸۹

 

... سپندی که از روی گرم تو سوزد

شود سرمه درکام آه و فغانش

نمانده است سامان پرواز دل را ...

صائب تبریزی
 
۲۳۹۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶۱

 

... کجا حسن زنان مصر گردد رهزن یوسف

چو از درد غریبی بندبندش در فغان آید

شود زنجیر آهن دل شریک شیون یوسف ...

صائب تبریزی
 
۲۳۹۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱۰

 

... و گرنه گرده شرمندگی است طاعت خشک

فغان که زاهد بی معرفت نمی داند

که کار هیزم ترمی کند عبادت خشک ...

صائب تبریزی
 
۲۳۹۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴۹

 

... نمی رسد به مقام نفس کشیدن دل

فغان که نیست درین روزگار بی حاصل

غمی که تنگ کند جای برتپیدن دل ...

صائب تبریزی
 
۲۳۹۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵۶

 

... لبی که ریخت نمک درشراب خنده گل

فغان که طبل رحیل خزان نداد امان

که عندلیب شود کامیاب خنده گل ...

صائب تبریزی
 
۲۳۹۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵۷

 

... به آفتاب رسد شبنم از نظاره گل

فغان که بلبل ما در نیافت از مستی

که یک کتاب سخن بود هر اشاره گل ...

صائب تبریزی
 
۲۳۹۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۲۷

 

... ناله بی پرده را در خلوت او راه نیست

ورنه این نه پرده را از یک فغان می سوختم

در سرم تابود شور عشق چون طفلان شوخ ...

صائب تبریزی
 
۲۳۹۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴۹

 

... بستر و بالین خود ما خواب سنگین کرده ایم

تکیه بر سنگین دلی پیش فغان ما مکن

ما به فریادی سبک صد کوه تمکین کرده ایم ...

صائب تبریزی
 
۲۳۹۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸۱

 

... سر زنجیر اگر در گوشه زندان برافشانم

فغان کاین طارم نیلوفری چون غنچه سوسن

ندارد آنقدر میدان که من دامان برافشانم ...

صائب تبریزی
 
۲۳۹۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹۴

 

به حرف پوچ مرا عمر شد تباه تمام

فغان که خرمن من گشت خرج آه تمام

فریفت طبع شریف مرا جهان خسیس ...

صائب تبریزی
 
۲۴۰۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴۶

 

... دو چشم خود به چه امید اشکبار کنم

فغان که نیست مرا عمر جاودان چون خضر

که حلقه حلقه آن زلف را سرشمار کنم ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۱۸
۱۱۹
۱۲۰
۱۲۱
۱۲۲
۱۸۰