گنجور

 
۲۲۶۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۱

 

... صحرای حشر را عرق انفعال ما

افغان که چون حنای شفق صبح طلعتی

رنگین نکرد دست ز خون حلال ما ...

... پیچیده تر ز زلف زبان سؤال ما

صایب فغان که گشت درین بوستانسرا

طاوس وار بال و پر ما و بال ما

صائب تبریزی
 
۲۲۶۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۶

 

... صایب ازین غزل که چراغ دل من است

افروختم به خاک فغانی چراغ ها

صائب تبریزی
 
۲۲۶۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۵

 

... از تیر آه مظلوم ظالم امان نیابد

پیش از نشانه خیزد از دل فغان کمان را

نخلی که از ثمر نیست جز سنگ در کنارش ...

صائب تبریزی
 
۲۲۶۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۷

 

... بود ز وضع جهان های های گریه من

ز سنگلاخ فغان ساز می کند سیلاب

مجوی در سفر بی خودی مقام از من ...

صائب تبریزی
 
۲۲۶۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۳

 

باز از معموره دلها فغان برخاسته است

چشم مخمور که از خواب گران ساخته است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۶۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۷

 

... جام ما را بر کنار طاق نسیان چیده است

از فغانم ناله زنجیر می آید به گوش

در فضای سینه من بس که پیکان چیده است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۶۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۰

 

... در لب پیمانه پر می نمی گنجد صدا

در دل پر خون عاشق چون فغان پیچیده است

داغ دست الفت از دامان برگ لاله داشت ...

صائب تبریزی
 
۲۲۶۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۰

 

قسمت ما از بهاران همچو گل خمیازه ای است

روزی بلبل ز فریاد و فغان آوازه ای است

هر گلی را نوبهاری هست در باغ جهان ...

صائب تبریزی
 
۲۲۶۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۳

 

... ورنه در میخانه وحدت می حمرا یکی است

ما نفس بیهوده می سوزیم در آه و فغان

سرکشی و عجز پیش حسن بی پروا یکی است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۶

 

... گرچه دامان وسایل پرده بیگانگی است

دامن شب به زاری و فغان باید گرفت

مرگ تلخ از زندگی خوشتر بود در کشوری ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۹

 

... پایکی خرمن ما گرچه ازین غربال است

می خراشد جگر سنگ فغان جرسش

یارب این قافله را چشم که در دنبال است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۷

 

ز شرم در حرم وصل جان محرم سوخت

فغان که تشنه ما در کنار زمزم سوخت

گذشت پرتو روی تو بر بساط چمن ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۴

 

... چنان در آتش بیطاقتی فشردم پای

که از سپند به تحسین من فغان برخاست

کدام راه زد این مطرب سبک مضراب ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۴

 

... نبست غنچه منقار عندلیبان را

فغان که چاشنی نوشخند گل پست است

چو غنچه سر به گریبان کشیده ام صایب ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۱

 

... به یک اشاره گره می گشاید از ابرو

فغان که بند قبای تو سست پیوندست

قسم به مصحف خط غبار عارض تو ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸۲

 

... که خون در آبله اهل درد نیشترست

فغان که رشته بی پا و سر نمی داند

که آب و رنگ و جودش ز پرتو گهرست ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸۸

 

... که چون ستاره دنباله دار خونریزست

فغان که نرگس بیمار خوبرویان را

شکستن دل ما چون شکست پرهیزست ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۲

 

... نسیم لطف بهار از شمار بیرون است

فغان که غنچه این باغ تنگ آغوش است

ازان جهان حلاوت همین خبر دارم ...

صائب تبریزی
 
۲۲۷۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۵

 

... گل پیاده ز سرو سواره در پیش است

فغان که از من هشیار در طریق طلب

هزار مرحله مست گذاره در پیش است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۸۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۱

 

... سفر اگر همه یک منزل است بار دل است

فغان که دیده جوهرشناس نیست ترا

وگرنه گوهر مقصود در کنار دل است ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۱۲
۱۱۳
۱۱۴
۱۱۵
۱۱۶
۱۸۰