اگر مردی مرو در پرده ناموس چون زنها
که دود عود از خامی گریزد زیر دامنها
ز اقبال جنون آوردهام بیرون ز صحرایی
سر خاری که خون آرد برون از چشم سوزنها
تو با این روی آتشناک، مپسند آفتاب من
که ماند در سیاهی تا قیامت داغ روزنها
دماغی چون چراغ تنگدستان میبرم بیرون
ازان وادی که از ریگ روان گیرند روغنها
به تیغ کهکشان دارد فلک نازش، نمیداند
که میباشد سلاح پُردِلان در دست دشمنها
سحاب آبستن بحرست و بحر بستن گوهر
چه آب رو طمع داری ازین آلوده دامنها؟
چرا از من دلی گردد غبارآلود ای همدم؟
مدار آیینه پیش لب مرا هنگام رفتنها
به اشک و آه میگیرم پناه از دشمنان صائب
چسان تنها برون آید کسی از عهده تنها؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زهی از غیرت رویت گریبان چاک گلشنها
ز خوی آتشینت تازه دایم داغ گلخنها
نظر بر آفتاب و ماه نگشایند اهل دل
درین کشور نیندازد سیاهی داغ روزنها
ننازم چون به بخت خود، که در عهد جنون من
[...]
الا یا ایها الورقی ثری تثوی اطلعن عنها
که اندر عالم قدسی ترا باشد نشیمنها
قداستوکرت فیمهوی العواسق عن وری صفحا
خوشا وقتی که بودت با همآوازان پریدنها
برون آی از حجاب تن بپر بر ساحت گلشن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.