بخش ۱ - آغاز: الهی کمال الهی توراست
بخش ۲ - مناجات در اظهار افتادگی عجز و پیری و به پایمردی عنایت استدعای دستگیری: کرم گسترا عاجز و مضطرم
بخش ۳ - در نعت خواجه ای که دیباچه کمال او «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین » است و روزنامه حال خجسته مآل او «انا سید الأولین و الآخرین »: سر سروران تاج آزادگان
بخش ۴ - پایه معراج سخن را بلند ساختن و سخن پایه معراج خواجه پرداختن: شبی کز شرف غیرت روز بود
بخش ۵ - در دعای دولتخواهی حضرت ولایت پناهی عبیداللهی لازالت ایام بقائه مصونة عن التناهی و مأمونة عن اصابة الدواهی: به فیض ازل هر که را همرهیست
بخش ۶ - در مدحت سایه خدا که سایه بودن وی مر آن حضرت را چون آفتاب بر همه ذرات عالم روشن است لازال ممدودا علی مفارق العالمین: دلم را چو فکرت بدینجا رسید
بخش ۷ - جواب از این سؤال که چون دعای مظلوم مستجاب است چرا دعای اکثر مظلومان از اجابت در حجاب است: شنیدم که این نکته را ساده ای
بخش ۸ - گوش خالی فرزند ارجمند را به گوهر پند گوهر بند کردن و لوح ساده اش را به نقوش نصیحت نشانمند ساختن: بیا ای جگر گوشه فرزند من
بخش ۹ - در نصیحت نفس مفلس از بضاعت طاعت و دلالت وی به طریق تجرید و قناعت: دلا دیده دوربین برگشای
بخش ۱۰ - حکایت آن از قافله حاجیان دور افتاده با آن پیر زال در بادیه قناعت بر قدم توکل ایستاده: یکی کعبه رو گم شد از قافله
بخش ۱۱ - گفتار در فضایل سخن و سخنوری و تقریب نظم این منظومه از عیب تکلف بری که نامزد است به خردنامه اسکندری: سخن ز آسمان ها فرود آمده ست
بخش ۱۲ - حکایت آن خاد که گوش بر افسانه غوک نهاد و نقد را به امید نسیه از دست بداد: یکی خاد مرغ هوایی شکار
بخش ۱۳ - آغاز سخن گستری به شروع در خردنامه اسکندری: شناسای تاریخ های کهن
بخش ۱۴ - معارضه حکیم و لئیمی که صورت این چون سیرت آن آراسته بود و صورت آن چو سیرت این ناپیراسته: حکیمی نه بر صورت دلپسند
بخش ۱۵ - داستان آفتاب دولت فیلقوس به سر دیوار رسیدن و آیینه اسکندری را در مقابله آن داشتن و فروغ آن را در وی دیدن و سلطنت رابه ربقه تصرف وی در آوردن و از استاد وی ارسطو طلب وصیت کردن: سکندر چو ز آلایش جهل پاک
بخش ۱۶ - حکایت آن پیر که جوان گریان را دید و موجب گریه او را پرسید: جهاندیده پیری به سودای گشت
بخش ۱۷ - داستان اسکندر که خود را بر خاک تواضع انداخت و از خاک تواضع سر بر اوج ترفع افراخت: چنین گفت دانشور روم و روس
بخش ۱۸ - حکایت پسر مهتر ده که چون با پدر مشاهده حشمت و شوکت پادشاه شهر کرد: گفت اگر اینست رسم مهتری
بخش ۱۹ - خردنامه ارسطاطالیس: دبیر خردمند دانش پژوه
بخش ۲۰ - حکایت آن اشتر که به مشورت روباه در آب خسبید و در آخر بار وی گران تر گردید: کمان گردنی از پی و استخوان
بخش ۲۱ - خردنامه افلاطون: فلاطون که فر الهیش بود
بخش ۲۲ - حکایت آن راستگوی که از ناراستی کج اندیشان به مسافرت بسیار سخن خود را راست کرد: شنیدم که شاهی به هندوستان
بخش ۲۳ - خردنامه سقراط: زهی گنج حکمت که سقراط بود
بخش ۲۴ - حکایت آن مرغ ماهیگیر که حیله ای ساخت و آن ماهی ساده را در دام انداخت: به عمان یکی مرغ فرتوت بود
بخش ۲۵ - خردنامه بقراط: ز هر تار حکمت که او تافته ست
بخش ۲۶ - حکایت اعراض پدر حکیم از تربیت پسر لئیم: به یونان حکیمی فلاطون محل
بخش ۲۷ - خردنامه فیثاغورس: چنین است در سفرهای قدیم
بخش ۲۸ - حکایت آن طفل خرد که نان بزرگ در دست داشت، می خورد و می گریست که این نان اندک است و اشتهای من بسیار: به بغداد شد گامزن زیرکی
بخش ۲۹ - خردنامه اسقلینوس: خرد جمله لب شد زمین بوس را
بخش ۳۰ - حکایت آن نوخاسته تن به جامه آراسته که جامه هایش نغز و سخن هایش بی مغز بود: یکی تازه برنای نوخاسته
بخش ۳۱ - خردنامه هرمس: ز هرمس که هر مس زر ناب کرد
بخش ۳۲ - حکایت آن زشت روی خانه آرای که حکیمی در خانه وی منزل ساخت و در وقت حاجت آب دهان بر وی انداخت: یکی سفله با شکلی از طبع دور
بخش ۳۳ - داستان جهانگیری اسکندر و عمارت شهرها و اختراع کارهای وی بر سبیل اجمال: گهرسنج این گنج گوهرفشان
بخش ۳۴ - حکایت آن قاضی غریب که پادشاه بر وی غضب کرد و گفت که خانه اش را به غارت از هر چه دارد بپردازند و خایه اش را بیرون کرده خصی سازند: غریبی ز فضل و هنر بهره ور
بخش ۳۵ - خردنامه اسکندر: سکندر که گنجینه راز بود
بخش ۳۶ - حکایت سبب نارسیدن خلیفه به آن کنیزک نورسیده: خلیفه که سلطان آفاق بود
بخش ۳۷ - در نصیحت مجردان که به صحبت زنان آب خود نریزند و وصیت کدخدایان که از فرمانبرداری زنان بپرهیزید: بیا ای چو عیسی تجرد نهاد
بخش ۳۸ - حکایت پرویز با آن ماهیگیر که چون ماهی درم ریزش کرد و به نصیحت تلخ شیرین که آن درم ریزی مضاعف شد: یکی روز پرویز و شیرین به هم
بخش ۳۹ - داستان خاقان چین که تحفه حقیر به اسکندر فرستاد و به حکمتی شریفش آگاهی داد: سکندر ز اقصای یونان زمین
بخش ۴۰ - حکایت شخصی که زمین خرید و در آنجا گنجی یافت، برنداشت که از آن فروشنده است و فروشنده قبول نکرد که من زمین را و هر چه در وی بوده فروخته ام: شنیدم که در عهد نوشیروان
بخش ۴۱ - داستان کاغذ نوشتن مادر اسکندر و جواهر حکمت در آن پیچیدن و به اسکندر فرستادن: سکندر که صیتش جهان را گرفت
بخش ۴۲ - حکایت آن جوان رعنا که جامه های عید پوشید و به نظر عجب در خود نگریست و به آن تیر زهرآلود از پای در افتاد: جوانی به بر جامه خسروی
بخش ۴۳ - داستان طلب وصیت کردن اسکندر از ارسطو و وصیت نوشتن وی: سکندر به سوی ارسطو نوشت
بخش ۴۴ - حکایت پادشاه فرزانه با آن دیوانه از خرد بیگانه: ز شاهان پیشین ستم پیشه ای
بخش ۴۵ - داستان نکته های حکمت راندن شاگردان ارسطو و خبر یافتن اسکندر از آن و عقدهای گوهر بر ایشان نثار کردن: ارسطو که در حکمت استاد بود
بخش ۴۶ - داستان رسیدن اسکندر به زمین هند و ملاقات وی با حکیمان ایشان: سکندر چو بر هند لشکر کشید
بخش ۴۷ - حکایت آن حکیم کشتی شکسته رخت به دریا فکنده که بعد از نجات به واسطه حکمت به درجات رسید: حکیمی از آنجا که روشندلان
بخش ۴۸ - داستان رسیدن اسکندر به شهری که همه مردم پاکیزه روزگار بودند و سؤال و جواب ایشان: سکندر چو می گشت گرد جهان
بخش ۴۹ - حکایت آن حکیم از مردم بر کرانه و سؤال و جواب او با پادشاه زمانه: حکیمی ز مردم کناری گرفت
بخش ۵۰ - داستان ملاقات اسکندر باآن پادشاه زاده گریزان از تخت و افسر و مقالات ایشان با یکدگر: مغنی چو بندد در آهنگ فقر
بخش ۵۱ - داستان رسیدن سکندر در سفر دریا به فرشته کوه قاف و طلب نصیحت از وی: سکندر شهنشاه اقلیم راز
بخش ۵۲ - حکایت خصومت غلام و خاتون مرزبان مرو با یکدیگر و بهتان آموختن غلام مر طوطیان را و ظاهر شدن آن بهتان: یکی مرزبان بود در مرز مرو
بخش ۵۳ - ظاهر شدن علامات وفات بر اسکندر و مکتوب نوشتن وی به سوی مادر: چنین داد داننده داد سخن
بخش ۵۴ - داستان وصیت کردن اسکندر که دستش را بعد از وفات از تابوت بیرون گذارند تا تهیدستی وی بر همه کس ظاهر شود: خوش آن کس که کارش نکویی بود
بخش ۵۵ - حکایت آن حکیم که با زن گفت هر چه نفقه کردی بهره تو آن است و آنچه برای خود گذاشتی نصیب دیگران است: شنیدم که فرزانه مردی حکیم
بخش ۵۶ - داستان وفات اسکندر و ندبه حکیمان بر وی: سکندر چو زد از وصیت نفس
بخش ۵۷ - ندبه حکیم اول: یکی گفت وقت است ای هوشیار
بخش ۵۸ - ندبه حکیم دوم: بگفت آن دگر کز جهان فراخ
بخش ۵۹ - ندبه حکیم سوم: حکیمی دگر گفت کان کامگار
بخش ۶۰ - ندبه حکیم چهارم: حکیم چهارم ز کارآگهان
بخش ۶۱ - ندبه حکیم پنجم: به دانای پنجم چو نوبت فتاد
بخش ۶۲ - ندبه حکیم ششم: حکیم ششم چون سخن ساز کرد
بخش ۶۳ - ندبه حکیم هفتم: به هفتم چو آمد سخن لب گشود
بخش ۶۴ - ندبه حکیم هشتم: ز هشتم جز این نکته سر بر نزد
بخش ۶۵ - ندبه حکیم نهم: نهم گفت هر کس که از مرگ شاه
بخش ۶۶ - ندبه حکیم دهم: دهم گفت هر مخزن سیم و زر
بخش ۶۷ - داستان بردن تابوت اسکندر به اسکندریه و تعزیت گفتن حکیمان مادرش را: چو آمد به سر نوبت قال و قیل
بخش ۶۸ - تعزیت گفتن حکیم اول: حکیم نخستین چو شد پرده ساز
بخش ۶۹ - تعزیت گفتن حکیم دوم: چو خامش شد آن پیر یزدان شناس
بخش ۷۰ - تعزیت گفتن حکیم سوم: حکیم دوم چون لب از نطق بست
بخش ۷۱ - تعزیت گفتن حکیم چهارم: ازین گفت و گو چون سیم لب بدوخت
بخش ۷۲ - تعزیت گفتن حکیم پنجم: حکیم چهارم چو گفت آنچه گفت
بخش ۷۳ - عذر خواستن مادر اسکندر حکیمان را: چو آن در پس ستر عصمت مقیم
بخش ۷۴ - تعزیت نامه ارسطو به مادر اسکندر: پی راحت جان آگاه خویش
بخش ۷۵ - جواب نوشتن مادر اسکندر نامه ارسطو را: چو سرچشمه فیض اسکندری
بخش ۷۶ - در بی وفایی این رباط دو در و بساط آی و گذر که آینده در وی به محنت زید و رونده از وی به حسرت رود: رباطیست گیتی دو در ساخته
بخش ۷۷ - حکایت عمر گذرانیدن دیوانه بلخی از گریه بسیار به شوری و تلخی: سراسیمه ای خانه در بلخ داشت
بخش ۷۸ - به ختم پنجمین انگشت از پنجه ا ین کتب پنجگانه که دست قوی بازوان را تاب می دهد به خاتم خاتمه: بیا جامی ای عمرها برده رنج
این آمار از میان ۲٬۳۱۶ بیت شعر موجود در گنجور از اشعار این بخش استخراج شده است.
توجه فرمایید که این آمار به دلایلی از قبیل وجود چند نسخه از آثار شعرا در سایت (مثل آثار خیام) و همینطور یک بیت محسوب شدن مصرعهای بند قالبهای ترکیبی مثل مخمسها تقریبی و حدودی است و افزونگی دارد.
آمار همهٔ شعرهای گنجور را اینجا ببینید.
وزنیابی دستی در بیشتر موارد با ملاحظهٔ تنها یک مصرع از شعر صورت گرفته و امکان وجود اشکال در آن (مخصوصاً اشتباه در تشخیص وزنهای قابل تبدیل از قبیل وزن مثنوی مولوی به جای وزن عروضی سریع مطوی مکشوف) وجود دارد. وزنیابی ماشینی نیز که جدیداً با استفاده از امکانات تارنمای سرود اضافه شده بعضاً خطا دارد. برخی از بخشها شامل اشعاری با بیش از یک وزن هستند که در این صورت عمدتاً وزن ابیات آغازین و برای بعضی منظومهها وزن غالب منظومه به عنوان وزن آن بخش منظور شده است.
ردیف | وزن | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه) | ۲٬۳۱۶ | ۱۰۰٫۰۰ |
آمار ابیات برچسبگذاری شدهٔ این بخش با قالب شعری در گنجور به شرح زیر است:
ردیف | قالب شعری | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | مثنوی | ۲٬۳۱۲ | ۹۹٫۸۳ |
۲ | غزل/قصیده/قطعه | ۴ | ۰٫۱۷ |