گنجور

 
۱

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۶

 

... دلیرانشان سر به سر بفگنید

همان سگزی رستم شیردل

که از شیر بستد به شمشیر دل ...

فردوسی
 
۲

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۳

 

... سرافراز و جنگاور و شادکام

برآشفت با سگزی آن نامدار

زبان را به دشنام بگشاد خوار ...

... بدو گفت کای نره شیر ژیان

سپاهی به جنگ آمد از سگزیان

دو پور تو نوش آذر و مهرنوش

به خواری به سگزی سپردند هوش

تو اندر نبردی و ما پر ز درد ...

... ستوده نباشد بر انجمن

دو سگزی دو پور مرا کشته اند

بران خیرگی باز برگشته اند ...

فردوسی
 
۳

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۷

 

... که نام تو باد از جهان ناپدید

فراموش کردی تو سگزی مگر

کمان و بر مرد پرخاشخر ...

فردوسی
 
۴

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۸

 

... که رستم همی دیر شد سوی جنگ

بدو گفت کای سگزی بدگمان

نشد سیر جانت ز تیر و کمان ...

فردوسی
 
۵

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵

 

... بزور او ز پیل ژیان برترست

همانا که آن سگزی جنگجوی

که چندین همی برشمردی ازوی ...

فردوسی
 
۶

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۴

 

... ز هر کشوری تیز بشتافتیم

بیک مرد سگزی که آمد بجنگ

چرا شد چنین بر شما کار تنگ ...

فردوسی
 
۷

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۶

 

... منم گفت گرداوژن رزم خواه

بگویید کان مرد سگزی کجاست

یکی کرد خواهم برو نیزه راست ...

... مرا نام رستم کند زال زر

تو سگزی چرا خوانی ای بدگهر

نگه کن که سگزی کنون مرگ تست

کفن بی گمان جوشن و ترگ تست ...

... سپه بود چون خاک در پای کوه

ز یک مرد سگزی شده همگروه

که با او بجنگ اندرون پای نیست ...

فردوسی
 
۸

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۸

 

... بدو گفت من کین ترکان چین

بخواهم ز سگزی برین دشت کین

برانگیخت اسپ از میان سپاه ...

... همی زینهاریت باید چو من

تو سگزی که از هر کسی بتری

همی شاه چین بایدت لشکری ...

فردوسی
 
 
sunny dark_mode