گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حبیب شاکر

حبیب شاکر


حبیب شاکر در ‫۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:

سلام بر همراهان جان 

«نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین 

نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین »

خیام بیا راست بگو،کج بنشین 

کی همچو کسی پای نهادست زمین 

سپاس از توجه دوستان

 

حبیب شاکر در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰:

سلام بر دوستان گرانقدر 

دنیا همه نامردمی و بیداد است 

یک دل نبود کزین زمانه شاد است 

بر حال. کسی غبطه چرا باید خورد 

کو آخر کار،هستی اش بر باد است ؟!!

سپاس از توجه دوستان

 

حبیب شاکر در ‫۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:

سلام بر همراهان 

دنیا همه رنج و درد و سوز است و گداز 

مردان همه در نیاز و نامرد به ناز 

گر میل خودم بود بدین دردستان 

پا کی بنهادمی، که برگردم باز؟

تشکر از یاران

 

حبیب شاکر در ‫۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸:

سلام بر دوستان ادب ورز 

دنیا نکند وفا ،مگر می فهمیم؟! 

رحمی نکند به ما، مگر می فهمیم؟! 

گر اهل وفا بود جهان،کی می شد؟! 

دوران من و شما، مگر می فهمیم؟! 

 

یا 

گر اهل وفا بود جهان،کی می داد؟! 

نوبت به من و شما...

سپاس از دوستان ور مهر

 

حبیب شاکر در ‫۹ ماه قبل، جمعه ۲۰ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:

سلام بر همراهان همدل 

گر چشم خرد باز کنی خواهی دید 

چون داس اجل گلبن یاران را چید؟ !!

بر وادی رفتگان گذر کن بینی 

خوابیده کنار هم گدا و جمشید 

سپاس از دوستان عزیز

 

حبیب شاکر در ‫۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:

سلام بر همراهان همدل 

چون نامده با رفته نه در دسترس است 

فریاد مکن بسته ره پیش و پس است 

دریاب تو حال و عمر بر باد مده 

"در خانه اگر کس است یک حرف بس است "

سپاس از دوستان عزیز 

بیمارستان.

 

حبیب شاکر در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵:

سلام بر همراهان مهربان 

ناچیز تر از ذره در این دورانیم 

چون نقطه در این دایره سرگردانیم 

هر قدر که بر دانش ما افزاید 

دانیم ز نادانی خود کم دانیم

سپاس از همه عزیزان

 

حبیب شاکر در ‫۹ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴:

سلام بر همراهان همیشگی 

خردی به هراس چوب استاد،شد طی 

در بی خبری مهرجوانی شد دی 

بی آنکه بفهمیم چرا آمده ایم؟ 

یا آنکه کجا رویم،چگونه یا کی؟ 

سپاس از همه دوستان

 

حبیب شاکر در ‫۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:

سلام بر همسفران 

هردم ز معلم و پدر یا مادر 

خوردیم به خردی لگد و چوب تر 

دوران شباب هم به حسرت شد طی

با پیری مان درد و اجل شدهمسر (همبر)

سپاس از همه دوستان

 

حبیب شاکر در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:

با پیشه شعر زیستن نتوانم 

امرار معاش خویشتن نتوانم 

دیوانه آن دمم به من کوبیده 

گویند بخور بزور و من نتوانم 

 

حبیب شاکر در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:

بی دولت دوست زندگی زندان است 

مهر رخ او روشنی چشمان است 

گر هر دو جهان به رایگانت بخشند

بی دوست بسان خانه ای ویران است

 

حبیب شاکر در ‫۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۷ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:

سلام.تقدیر و تشکر بابت مطالب زیبایتان و عرض تسلیت بمناسبت درگذشت مادر بزرگوارتان.انشاالله روحشان قرین آرامش ابدی باشد.

 

حبیب شاکر در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:

سلام بر همرهان نازنین 

بیربط است ولی گفتم شاید خالی از لطف نباشد 

گاهی دلم برای غزل تنگ می شود 

این دل بدون لطف غزل سنگ می شود 

آهنگ ذوق شعر حزینم با غزل 

چون نغمه نسیم خوش آهنگ می شود 

گاه سرودن غزل این قلب پر طپش 

انگار شوک گرفته هماهنگ می شود 

بر برگ برگ دفتر شعرم گل غزل 

روید اگر ،بهاری و گلرنگ می شود

شعر غزل چو آب روان است و ما بقی 

گاهی میان قافیه ها جنگ می شود 

بی شاهکار حافظ و سعدی در غزل 

بی شک کمیت شعر و ادب لنگ می شود 

هر ناظمی نه درخور نام غزل سراست 

کوسه کجا طعمه خرچنگ می شود ؟

سپاس از دوستان

 

حبیب شاکر در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:

سلام بر عزیزان و یاران 

مجنون ز فراق لیلی اش  مجنون شد 

وز هجر, هزار قلب عاشق خون شد 

شادی منم از می و مطرب نبود 

یار آمد و غم ز ملک دل بیرون شد 

سپاس از عزیزان

 

حبیب شاکر در ‫۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰:

سلام بر سروران سرافراز 

سنگ است نه دل،دلی که در او غم نیست 

زیر و زبر و درد و دوا بی هم نیست 

با خاک اگر آب به هر جا گردد 

بی عشق عجین،خشت بود آدم نیست 

سپاس از همه سروران

 

حبیب شاکر در ‫۱۰ ماه قبل، جمعه ۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹:

سلام بر یاران ادب دوست 

دانش چو بکار خلق آید نیکوست 

از کار کسی گره گشاید نیکوست

فرقی نکند فلسفه یا طب و نجوم 

تا راه ز بیراهه نماید نیکوست

سپاس از همه همدلان

 

 

 

 

حبیب شاکر در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:

سلام بر همراهان همیشگی 

دریا به دو کف کشید می نتوانم 

بر خواهش دل رسید می نتوانم 

بر وفق مراد گر نگردد دنیا 

جز حوصله با امید می نتوانم 

سپاس از همه همراهان

 

حبیب شاکر در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷:

سلام بر همنفسان عاشق 

دنیا اگرش دل ندهی دلگیری 

ور دل بدهی نمی توان بر گیری 

مانند غریق  تشنه در اقیانوس 

چه آب خوری یا نخوری می میری 

سپاس از هم یاران

 

حبیب شاکر در ‫۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶:

سلام بر دوستان 

 

دنیا نکند وفا مبندش دل را 

بی رنج کجا گنج دهد عاقل را؟ 

هشدار، که بیهوده نبازی عمرت 

ور نه بخوری حسرت بی حاصل را 

سپاس از عزیزان

 

 

حبیب شاکر در ‫۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:

سلام بر همراهان همدل 

از نیست بدر آمده تا هست شویم 

وز باده هست خورده و مست شویم 

از نیست به هست چون کمال و رشد است 

حاشا که دوباره نیست شده،پست شویم

ممنون از عزیزان

 

۱
۲
۳
۴
۱۱
sunny dark_mode