الحکایة و التمثیل
مرگ را مردی بجان مشتاق شد
پیش خواجه بوعلی دقاق شد
گفت من از دست شیطان رجیم
می ندارم ذرهٔ از مرگ بیم
هر دمم جان گوئیا شیطان برد
مرگ نیکوتر بود گر جان برد
خواجه گفت ای چاره خواه نیکبخت
در سرایت از میان بر کن درخت
تا برو گنجشگ ننشیند دگر
بی درختت دیو کی بیند دگر
تا درونت آشیان دیو هست
دایمت ازدیو سر کالیو هست
چون بسوزی آشیان دیو پاک
دیو را با تو چه کار ای دردناک
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) | منبع اولیه: کتابخانه تصوف | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.