زن جوابش داد کای مرد خدا
ای که هستی در عبادت پارسا
آنچه فرمودی درستوست ای رفیق
لیک گم کردی در این وادی طریق
آنکه او از تو توکل خواسته
هم وی این دکان کسب آراسته
فهو حسبی را شنیدستی از آن
و ابتغوا من فضله را هم بخوان
آن توکل از دل دانای توست
کسب و حرفت کار دست و پای توست
خواستند از دل توکل ای همام
وز جوارح کسب با سعی تمام
رو زمین از خار و از خس پاک کن
آب ده پس دانه اندر خاک کن
تکیه کن آنگه به لطف کردگار
گو خدایا دانه از خاکم برآر
قفل بر زن بر درد کان به شب
وانگهی بسپار دکان را به رب
از توکل هیچکس بابا نشد
تاره تزویج را پویا نشد
تا نگردی گرد تزویج و سفاد
کی توکل در برت کودک نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.