گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

یارم چو سوار سوی میدان راند

از دشمن و دوست جان و دل بستاند

و آنجا که چو غمزه تیغ در گرداند

نه دوست رها کند نه دشمن ماند

 
sunny dark_mode