گنجور

 
حسین خوارزمی

عاشقان جان و دل خویش بدلدار دهید

هر چه دارید بدان یار وفادار دهید

قطراتی که از آن بحر در این ابر تن است

نوبهار است بدان بحر گهربار دهید

قطره چون در و گهر میشود از جوشش بحر

قطره های دل و جان جمله بیکبار دهید

موج این بحر اگر تخته هستی ببرد

هین مترسید و همه خویش بدین کار دهید

چون فنا گشت در او هستی موهوم شما

از سر صدق بوحدت همه اقرار دهید

ساقیا نی که ز اسماء و صفات حقند

هم ز خمخانه حق باده بتکرار دهید

سرخوشانیم قدحها ز حدق ساخته ایم

با حمیا ز محیای جنان بار دهید

ما ز نظاره ساقی همه چون مست شویم

بعد از آن باده بدین مردم هشیار دهید

ای حریفان چو حسین از سر اخلاص آمد

اندرین میکده او را نفسی بار دهید

 
sunny dark_mode