گنجور

 
هلالی جغتایی جهان ملک خاتون

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها هلالی جغتایی مصرع یا بیتی از جهان ملک خاتون را عیناً نقل قول کرده است:


  1. هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۷ - تعریف کلام فصیح و شعر :: جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » دیباچهٔ دیوان

    هلالی جغتایی (بیت ۸): گر بدی گوهری ورای سخن - آن فرود آمدی به جای سخن

    جهان ملک خاتون (بیت ۱۳): گوهری گر بدی ورای سخن - آن فرود آمدی به جای سخن



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:خراسان سینهٔ روی زمین از بهر آن آمد - که جان آمد درو، یعنی عبیدالله خان آمد

    هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸:دلم، پیش لبت، با جان شیرین در فغان آمد - خدا را، چاره دل کن، که این مسکین بجان آمد


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۹:دل من در طلبکاری وصل تو به جان آمد - ز دست جورت ای دلبر جهانی در فغان آمد


  2. هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲:گر جان کنم به حسرت زان لب نمی‌کند دل - دل کندن از لب او جان کندنی‌ست مشکل


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۰:تا چند حال ما را آشفته داری ای دل - از زلف خوبرویان در بند و در سلاسل


  3. هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴:شتر کشیدی اگر بار دل ز حجرهٔ تن - شدی نزار شتر زیر بار حجرهٔ من


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۹:زمانه تا به کی آخر جفا کند بر من - به آتش غم هجران بسوزدم خرمن


  4. هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:دیدم که یکی دو دسته از سنبل تر - بر بسته و خوش نهاده در پیش نظر


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۲:بر روی توأم خسته ولی بسته جگر - بر حال من خسته دل انداز نظر


  5. هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:در عشق نکویان چه فراق و چه وصال؟ - بدحالی عاشقان بود در همه حال


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۴:پا بسته ابروت شدم همچو هلال - در دیده نشد هنوز آن حسن و جمال


  6. هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:من باده به مردم خردمند خوردم - یا از کف خوبان شکرخند خوردم


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۲:بنگر به گل دو رنگ ای ماه عجم - یک روز زر طلا و یک روز بقم


  7. هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:کس نیست انیس دل غم‌پرور من - تا پاک کند اشک ز چشم تر من


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۷:انصاف ندارد این بت دلبر من - جان رفت و دلم برد و ندارد سر من


  8. هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:مسکینم و کوی عاشقی منزل من - مسکین من و دیگر دل بی‌حاصل من


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۴:چشمت که کرشمه می کند با دل من - حل می نکند ز وصل خود مشکل من

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۶:حل می نشود به عشق تو مشکل من - آه از غم روزگار و درد دل من

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها » شمارهٔ ۲۲:با درد تو درمان نپذیرد دل من - مهر غم تو نمی رود از گل من


  9. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳:ای نور خدا در نظر از روی تو ما را - بگذار که در روی تو بینیم خدا را


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:رحمی بکن آخر به من خسته خدا را - از حد مبر آخر به دلم جور و جفا را

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹:مستغرق بحر غم عشقیم نگارا - خود حال نپرسی که چه شد غرقهٔ ما را


  10. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:گل رویت عرق کرد از می ناب - ز شبنم تازه شد گل برگ سیراب


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹:چه خوش باشد شبی تا روز مهتاب - فتاده از رخش در روی مه تاب


  11. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:چیست پیراهن آن دلبر شیرین حرکات؟ - همچو سرچشمه خضرست و بدن آب حیات


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:جان اگر هست یقین درخورت ای آب حیات - ای دو صد جان و جهان باد فدای کف پات


  12. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:ما عاشقیم و بی سر و سامان و می پرست - قانع بهر چه باشد و فارغ ز هر چه هست


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰:بختم دو دیده بر سر زلفین یار بست - وز غصّه ی زمانه غدّار دون برست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴:در چشم ما خیال سهی سرو بس خوشست - قد صنوبرش بر ما خوب و دلکشست


  13. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷:دارم شبی، که دوزخ از آن شب علامتست - از روز من مپرس، که آن خود قیامتست


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:آن سروناز بین که چه خوش راست قامتست - چون بگذرد به باغ ز قدّش قیامتست


  14. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:بهر که قصه دل گفته ام دلش خونست - توهم مپرس ز من، تا نگویمت چونست


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴:بیا که دیده ی ما بی رخ تو پرخونست - ز خون دیده، تو گویی کنار جیحونست


  15. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:برخیز، تا نهیم سر خود بپای دوست - جان را فدا کنیم، که صد جان فدای دوست


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱:جانم به لب رسید ز دست جفای دوست - عمر عزیز شد به سر اندر وفای دوست


  16. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹:دل چه باشد کز برای یار ازان نتوان گذشت - یار اگر اینست، بالله می توان از جان گذشت


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰:صبحدم ذوقی ندارد بی تو در بستان گذشت - درد دل دارم ز تو نتوانم از درمان گذشت


  17. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴:در کوی تو آمد بسرم سنگ ملامت - مشکل که ازین کوی برم جان بسلامت


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷:تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت - تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸:در عشق تو تا چند کشم بار ملامت - اندیشه نداری مگر از روز قیامت


  18. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶:اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت - هر دم از دیده قدم سازم و آیم سویت


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶:ای حریم حرم کعبه ی دلها رویت - هستم آشفته به روی گل تو چون مویت


  19. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳:خوشا کسی که درین عالم خراب آباد - اساس ظلم فگند و بنای داد نهاد


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳:چه باشد ار تو ز لطفم کنی زمانی شاد - جهان کنی دگر از وصل خویشتن آباد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰:اگر دمی ز تو بویی به من رساند باد - هزار جان و جهانم فدای آن دم باد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵:بگو کجا برم از دست هجر تو فریاد - که کند خانه صبرم ز بیخ و از بنیاد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶:هزار ناله ز دست فراق و صد فریاد - که کند خانه ی صبرم ز بیخ و از بنیاد


  20. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲:می خواهم و کنجی که بجز یار نباشد - من باشم و او باشد و اغیار نباشد


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۲:ما را به جهان جز غم تو یار نباشد - جز جستن وصل تو مرا کار نباشد


  21. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹:نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند - این چه نخلیست که دارد برگ جان پیوند؟


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۶:بیشتر خلق جهان در پی جاه و درمند - ز وفا دور و جفاجوی و نه اهل کرمند


  22. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶:آخر از غیب دری بر رخ ما بگشاید - دیگران گر نگشایند، خدا بگشاید


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۷:عاقبت کار فروبسته خدا بگشاید - در فتحی به من از روی صفا بگشاید


  23. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:دل به درد آمد و این درد به درمان نرسید - سر درین کار شد و کار به سامان نرسید


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۷:عاقبت درد من خسته به پایان نرسید - سر سرگشته ام از وصل به سامان نرسید

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۸:دل به درد آمد و از دوست به درمان نرسید - عهد بشکست دلارام و به پیمان نرسید


  24. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:غم نیست، گر ز داغ تو می سوزدم جگر - داری هزار سوخته، من هم یکی دگر


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۶:جانا گرت به جانب ما اوفتد گذر - بینی ز مهر خود که جهانیست بی خبر


  25. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹:جان خواهم از خدا، نه یکی، بلکه صد هزار - تا صد هزار بار بمیرم برای یار


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۷:ای دوست ما به دست تو دادیم اختیار - ما را نزار و زار خدا را روا مدار

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۸:فریاد و الغیاث ز بیداد روزگار - کز دل ببرد صبرم و از دست رفت یار

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۳:ای صبحدم نسیم سر زلف تو بیار - یا از من غریب پیامی ببر به یار


  26. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷:با رخ زرد آمدم سوی درت، ای سروناز - یعنی آوردم بخاک درگهت روی نیاز


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۵:ای تو چون محمود و من در بندگی همچون ایاز - بی نیاز از خلق و خلقی را به دیدارت نیاز


  27. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸:برو، ای نرگس رعنا، تو باین چشم مناز - ناز را چشم سیه باید و مژگان دراز


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۹:هست چون زلف بتانم هوس عمر دراز - تا دمی درد دل خویش بگویم به تو باز


  28. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹:قد تو عمر درازست و سرو گلشن ناز - بیا و سایه فگن بر سرم، چو عمر دراز


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۶:صبا مرا به جهان نیست جز تو محرم راز - مرا به روی نگارین خویش هست نیاز

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۹:فغان و داد ازین روزگار سفله نواز - که دارد اهل مروّت بدین صفت به نیاز


  29. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:آه! از آن شوخ، که تا سر نشود خاک درش - بر سر عاشق بیچاره نیفتد گذرش

    هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱:آه! از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش - او سفر کرده و ما در خطریم از سفرش


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۷:منّتی نیست ز خلقم به جهان جز کرمش - گر به دیده بتوان رفت دمی خاک درش


  30. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:آنکه از آب حیات آزرده می گردد تنش - کی توان دیدن بروز جنگ غرق آهنش؟

    هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴:گر گذر افتد، چو باد صبح، بر خاک منش - همچو گرد از خاک برخیزم، بگیرم دامنش


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۷:صبحدم آورد بویی سویم از پیراهنش - راست گویم آب حیوان می چکد از دامنش


  31. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳:زبان او، که ندیدم ز تنگی دهنش - امید هست که بینم بکام خویشتنش


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۶:اگرچه یاد نیاید به سالها ز منش - هزار جان گرامی فدای جان و تنش


  32. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹:ای تو سرو چمن حسن و گل باغ جمال - جلوه حسن و جمالت همه در حد کمال


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۲:عهد کردم که ازین پس ندهم دل به خیال - که مرا جان به لب آمد ز خیالات محال


  33. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:آمد بهار و خوشدلم از رنگ و بوی گل - آن به که می کشم دو سه روزی به روی گل


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۵:ای برده آتش رخ تو آب و رنگ گل - با روی تو چرا بودم راه سوی گل


  34. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶:دو روز شد که ز درد فراق بیمارم - ازین دو روزه حیاتی که هست بیزارم


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۸:ز هجر روی تو یارا به کام اغیارم - روا مدار که از دیده خون دل بارم


  35. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹:عمر رفته است و کنون آفت جانی دارم - گشته ام پیر، ولی عشق جوانی دارم


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۰:من به بوی سر زلفت نگرانی دارم - با لب لعل تو آمیزش جانی دارم


  36. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳:گر بخاکم گذرد یوسف گل پیرهنم - بوی پیراهن یوسف شنوند از کفنم


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۷:در سرم هست که سر در سر کار تو کنم - جان نخواهم که بود بی رخ تو در بدنم


  37. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:با تو خواهم شرح غم‌های دل محزون کنم - لیک از خوی تو می‌ترسم، ندانم چون کنم؟


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۶:دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون کنم - هر زمان از آتش دل دیده را پر خون کنم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۷:تا به چند این دیده را در هجر تو جیحون کنم - واین دل بیچاره را در عشق تو پر خون کنم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۹:تا به کی دل را ز درد عشق تو پر خون کنم - دیده نم دیده را در هجر تو جیحون کنم


  38. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷:دل را ز چاک سینه توانم برون کنم - غم را ز دل برون نتوان کرد، چون کنم؟


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۸:جز غم چو نیست حاصل ایام چون کنم - تا کی دو دیده در غم او پر ز خون کنم


  39. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴:دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟ - چاره صبرست، ولی صبر ندارم، چه کنم؟


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۱:بی رخت صبر از این بیش ندارم چه کنم - تا به کی عمر در این غصّه گذارم چه کنم


  40. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸:کدام صبح سعادت بود مبارک ازینم؟ - که در برابرت آیم، صباح روی تو بینم


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۴:نه بخت آنکه شبی با تو روبرو بنشینم - نه دل دهد که به جای تو دیگری بگزینم


  41. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱:هر خوبی‌ای، که از همه خوبان شنیده‌ایم - امروز در شمایل خوب تو دیده‌ایم


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۵:دور از تو دلبرا چه جفاها کشیده ایم - وز طعن دشمنان چه سخنها شنیده ایم


  42. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰:خط ریحانش رقم بر نسترن خواهد زدن - سنبل تر پنجه بر روی سمن خواهد زدن


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - ستایش احمد بهادرخان:آمد نسیم و بوی تو آورد سوی من - بادا فدای جان نسیم تو جان و تن


  43. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۵:برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن - چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۵:ای سرو سهی قد به سوی ما گذری کن - بر حال دل سوختگانت نظری کن


  44. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱:دل خون شد از امید و نشد یار یار من - ای وای! بر من و دل امیدوار من


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۸:آن خوشدلی کجا شد و آن روزگار من - وآن قامت چو سرو روان نگار من


  45. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲:ای بی وفا، چه چاره کنم با جفای تو؟ - تا کی جفا کشم بامید وفای تو؟

    هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴:مردم ازین الم: که نمردم برای تو - ای خاک بر سرم، که نشد خاک پای تو!


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۴:ای دل به درد عشق ندارم دوای تو - تا کی کشم بگو من مسکین جفای تو

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۶:جانم به لب رسید ز جور و جفای تو - تا کی کشم ملامت هرکس برای تو

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۸:ما را شکایتیست ز دست جفای تو - تا کی کشد بگو دل مسکین بلای تو


  46. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷:آن سایه نیست، دایم دنبال او فتاده - چون من سیاه بختی سر در پیش نهاده


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۲:جان در غم فراقت دل بر بلا نهاده - مرغ دل ضعیفم در قیدت اوفتاده

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۳:ای ما جهان و جان را بر باد عشق داده - وز دیده در فراقت صد جوی خون گشاده


  47. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳:بی‌جهت با ما چرا آهنگ غوغا کرده‌ای؟ - غالبا امروز قصد کشتن ما کرده‌ای


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۱:بازم از سودای زلفت مست و شیدا کرده‌ای - بازم اندر دیدهٔ بینا تو مأوا کرده‌ای


  48. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰:چند پرسم خبر وصل و نیابم اثری؟ - مگر این بخت بخوابست و ندارد خبری؟


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۷:به امیدی که برآید مه رویت سحری - یا بیابم ز نسیم سر زلفت خبری

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۹:چه شود گر فکند بر من مسکین نظری - یا بپرسد ز دل سوخته خرمن خبری


  49. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷:تو از من فارغ و من از تو دارم صد پریشانی - نمی دانم تغافل می کنی، یا خود نمی دانی


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۹:دلم را درد و درمانی مرا تو مونس جانی - من بیچاره را تا کی به درد دل برنجانی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۰:تو عهدی کرده ای جانا که از من سر نگردانی - تویی سرو روان جان به باغ عمر ما دانی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۴:نگارا چون قلم ما را به سر تا کی بگردانی - مگر حال من مسکین سرگردان نمی دانی


  50. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰:چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟ - چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۴:تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی - به کنج کلبه احزان ما گذر نکنی


  51. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶:خدا را سوی مشتاقان نگاهی - پیاپی گر نباشد گاه گاهی


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۰:الهی یا الهی یا الهی - به فضلت چون جهانی را پناهی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۱:ز روی لطف کن در من نگاهی - که تا گردم ز جانت نیکخواهی


  52. هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷:ای صد هزار چون من خاک در سرایی - کز وی برون خرامد مثل تو دلربایی

    هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۰:چون در میان خوبان رسمیست بی وفایی - بیگانگی ازیشان بهتر از آشنایی


    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۶:بی وصل تو ندارد جان با تن آشنایی - یارب چه باشد ار تو یک دم ز در درآیی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۰:تا کی بود دو چشمت در عین دلربایی - وآنگه کند ز پیشم او میل بر جدایی



sunny dark_mode