گنجور

 
هلالی جغتایی

ماه من، عیدست و شهری را نظر بر روی تست

روی تو چون ماه عید و ماه نو ابروی تست

روشن آن چشمی که ماه عید بر روی تو دید

شادی آن کس که روز عید در پهلوی تست

می رود هر کس بطوف عید گاه از کوی تو

من ز کویت چون روم؟ چون عید گاهم کوی تست

در صباح عید، اگر مشغول تکبیرند خلق

بر زبانم از سحر تا شام گفت و گوی تست

گر بیندازی خدنگی از کمان ابرویت

بر دل و بر سینه من منت ابروی تست

روز عید و مایل خوبان ز هر سو عالمی

میل من از جمله خوبان عالم سوی تست

هر کسی هندوی خود را شاد سازد روز عید

شاد کن مسکین هلالی را، که او هندوی تست