گنجور

 
انوری

ای به دریای عقل کرده شناه

وز بد و نیک این جهان آگاه

چون کنی طبع پاک خویش پلید

چه کنی روی سرخ خویش سیاه

نان فرو زن به خون دیدهٔ خویش

وز در هیچ سفله سرکه مخواه

 
sunny dark_mode