گنجور

 
سعیدا

مدح رخ زیبای تو عنوان سعیداست

تعریف قدرت مطلع دیوان سعیداست

آن چشمه که نامش به جهان آب حیات است

یک قطره ای از دیدهٔ گریان سعیداست

لخت جگر سوخته و سینهٔ بریان

پیوسته کباب و مزهٔ خوان سعیداست

با غیر نبستیم و در دل ننشستیم

اندوه و غم و درد تو مهمان سعیداست

 
sunny dark_mode