صبح شد مطرب، قدح را پر کن از می زود باش
از دم جان بخش جان کن در تن نی زود باش
میپرد گوش اجابت در هوای نالهات
هایهایی سر کن ای بیدرد، هی هی زود باش
این که می از خم به مینا میکنی، در جام کن
این دو منزل را یکی کن ای سبکپی زود باش
فیض از آیینه تاریک روگردان شود
صیقلی کن سینه را از ساغر می زود باش
ناله نی کشتی می را بود باد مراد
دور ساغر درگره افتاد ای نی زود باش
تا به خود جنبیدهای از دست فرصت رفته است
جام را پر، شیشه را خالی کن از می زود باش
بار غم در سینه مجنون نفس نگذاشته است
گر به صحرا میروی ای ناقه از حی زود باش
تا ندزدیده است مطرب دست را در آستین
گر بساط زندگانی میکنی طی زود باش
این جواب آن غزل صائب که میگوید و دود
ساقیا مصر قدح خالی است، هی هی زود باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا در گرد کن جام پیاپی زود باش
نشئه دیگر میدهد می بر سر می زود باش
شعلهای از عشق پیدا کن که پیری میرسد
بر فروز آتش که آمد موسم دی زود باش
انتقام ناز او از ما فقیران میکشی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.